در باور های آریایی ها گاو نماد نیرو، قدرت و حاکمیت، پادشاهی و باروری و خاک بود همان گونه که ماه همین مظاهر را به سهم خود در آسمان به نمایش می گذاشت.
از همین رو این ها بر این باور بودند که زمین بر روی شاخ گاو است.در مجمع النورین در این رابطه آمده است
'... بعضى ذکر فرمودهاند که زمين بر روى يک شاخ گاو است هر وقتىکه آن شاخ خسته مىشود. آن گاو سر خود را حرکت مىدهد و مىجنباند و زمين را مىاندازد بر روى شاخ ديگر و هر موضع از زمين که بر روى شاخ گاو قرار مىگيرد آن قطعه زلزله مىشود... (مجمعالنورين ص ۲۵۰) م
این باور که زمین بر روی شاخ گاو است و این گاو همان زمین و خاک، و نماد زورمندی و پادشاهی است را یونانی ها به گونه دیگر باور داشتند. در نزد یونانیان این گاو به اطلس مبدل میشود
در مسیحیت که این اطلس به مسیح مبدل میگردد در واقع رنج های زمین بر دوش مسیح قرار می گیرد که اطلس وار بار زمین و گناهای آنرا بر دوش می کشد. در مسیحیت عیسی مقام شاهی خود را از دست نمی دهد. او شاه زمین و آسمان بطور همزمان باقی می ماند.
در نزد آریایی ها نماد عشق و رحمت و مهر و محبت ،نور و روشنایی آسمان و خورشید است. آن کوه رحمتی که سابقا کوه مهر نام داشت و در مجموعه تخت جمشید و پاسارگاد واقع است در همین رابطه دین و آیین مهر است.
در مسیحیت هم ما به همین دین عشق و مهر بر می خوریم که اساس آیین مسیحیت واقع شده است.
در آیین و دین مهر ، ماه مهر اولین ماه سال است و با جشن مهرگان همراه است. آغاز سال با ماه مهر و پاییز سنت میان رودان و از جمله عبریان است که طبعا برای مسیحیت امری نا آشنا نیست.
در آسمان ها خورشید نماد مهر و محبت و روشنایی است که از مشرق زمین سر بیرون می آورد و از همین رو هم در تصاویر باستانی نماینده اهورا مزدا و نماد فره وشی و فروهر از سمت راست تصویر ظاهر میشود و از سمت چپ نماد خاک و زمین، اطلس زمانه یعنی پادشاه که مظهر نظم و نظام یعنی اشه و ارتا می باشد پدیدار می گردد.
در رابطه با نماینده اهورا مزدا سخن کم رانده نشده است. این درست است آن که درجانب راست تصویر مشاهده میشود اهورا مزدا نیست. اما او نماینده دینی و نماد فره وشی و فروهر و نماینده اهورا مزدا بر روی زمین و خاک است. از همین رو هم بیهوده و بی ربط نیست که زردتشتیان بعدها از آن برای خود و فره وشی و فروهر نمادی ساختند و با بهتر بگویم نمادی که از این مراسم بعدها پدیدار شد را که شکل مختصری از مراسم تحلیف روحانی پادشاه است را به نماد روحانی و به نماد دین خود مبدل ساخته اند.
این که گفته شود فروهر یعنی فره ارتا و فره اشته و یا فرشته در سلسله مراتب پنچ گانه یعنی تن ، جان ، روان ضمیر یا وجدان مقام پنجم را دارد از این روست که این فرشته و فروهر که برخی مایلند آنرا دانش و شناخت و فره انگ و یا فرهنگ برگردان کنند در واقع همان دین و همان معرفت الهی است که به شکل فرشته و پیام آور، در فرد نهاد می شود و در صورت کردار و گفتار و پندار نیک باقی و در غیر این صورت مانند مرغ سعادت انسان را ترک می کند.
به نظر می آید این فره اشته و فرشته و فروهر با دیگر فره ها و فرهنگ ها که انسان از برخوردار است یکی نیست. در کنار فره وشی و فروهر که نماد دین و حقیقت الهی و اهورا مزدا بروی زمین است دیگر فره ها هم وجود دارند نظیر فره آریایی، فره کیانی ،فره ایزدی و...
در این نمونه ها فره به مفهوم و یا چم دیگری است. ما امروزه هم فرهنگ و یا فره نگ را به مفهوم منش و روش و یا ذات و جوهر - فروهر - نژاد و تخمه بکارمی گیریم. به نظر می آید در مقولات مانند فریدون فر و یا فره ایزدی و فره مندی و... این فره ها و فره نگ ها به چم ذات و نژاد و تخم و تیره و... معنی می دهد.
به عبارت دیگر در منظر قدما انسان ها نه تنها از نظر فره و نژاد و فرهنگ و قومیت منقسم میشوند بل که پای رسته های اجتماعی پیش می آید که بر آن اساس بطور نمونه شاهان و اشراف با دیگر انسان متمایز می گردند.
بر این اساس باید دانست شرط اولیه تحلیف روحانی و دریافت حلقه قدرت و پادشاهی و یا این که همای سعادت بر روی فرد سایه افکند الزام این بود که فرد از فره کیانی برخوردار میبود و سپس از این راه حائز فره ایزدی گردد.
من به این ترتیب می خواهم به این نکته اشاره کنم گرچه فروهر و یا جوهر و گوهر و ذات به ودیعه گذارده در انسان ها یعنی همان ذات پنجم و فره وشی و فروهر و فرشته و... در افراد در این باور ها با تولد آغاز می گردید و برای این هم فروهر و ذات و نمایندگانی هم بروی زمین و خاک موجود بودند که از تیره اسپید مندان و اسفند و تیر و آبان محسوب می شدند یعنی در واقع همان رسته روحانیت لاکن باید از نظر دور نداشت آن حلقه قدرت و زور و حاکمیت و پادشاهی را برخی از فریدون فران دریافت می کردند هر مرغ سعادت و یا شاهین و فروهری نبود که بر سر هر کس و ناکسی سایه افکند.
به عبارت دیگر در این جا دو نکته وجود دارند که باهم فرق دارند.
نکته اول همان فروهر و ذات مقدس است که مظهر پاکی و جاودانگی ، تقدس و دیانیت، نیکی و... است و نکته دیگر که نماد آن حلقه، خورشید و آذر، و آتش و شیر ، پادشاهی و قدرت است.
به نظر می آید گرچه در آغاز این دو فروهر یکی بودند اما بعدها این دو از هم جدا شدند یعنی در واقع عده ایی از عده دیگر چنان ممتاز شدند که به اندیشه جدایی این دو فروهر و توجیه این جدایی از هم افتادند.
ادامه دارد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر