در حالی که بخشی از سیاستمداران بورژوازی لیبرال - بورژوازی صنعتی و نوین- نگاه خود را متوجه طبقه متوسط و همراهی و ائتلاف عمل با آن کرده است، جای دارد که جامعه کارگری یعنی کارگران صنعتی کشور - که ما آنرا من بعد برای سهولت کلام پرولتاریا می خوانیم - با اتخاذ مواضع خود را به عنوان وزنه مهم و نادیده انگاشتنی انقلاب آتی و برپایی نظام لیبرال دمکراتیک ایران مطرح نماید.
این که بورژوازی لیبرال متحد طبیعی خود را از میان طبقه متوسط گزیده است سنت نوینی نیست. شاید بهتر باشد پرولتاریای ایران به این مهم توجه کرده و به سهم خود توجه خود را متوجه طبقه متوسط کشور نماید و به سهم خود بدنبال متحدانی طبیعی از میان طبقه متوسط کشور باشد.
از نظر من اتخاذ چنین تاکتیکی در فردای برپایی نظام لیبرال دمکراتیک کار اشتباهی نیست.
اما خرده ایی که به این دسته از بورژوازی لیبرال وارد است این است که چنین تمایلی که توامان با نادیده انگاشتن پرولتاریای ایران است زمانی ابراز می شود که ما هنوز در راه استقرار نظام لیبرال دمکراتیک در کشوریم و هنوز چنین نظامی وجود خارجی ندارد و لذا برای بر پایی چنین نظام اتحاد و ائتلاف عمل همه نیروهای ترقی خواه اعم از
پرولتاریا
طبقه میانی نوین
بورژوازی لیبرال
الزامی است. لذا در چنین شرایطی اشتباه خواهد بود که ما عمدا و سهوا این و یا آن نیروی اجتماعی را به هر عللی از دایره ائتلاف و اتحاد برای برپایی لیبرال دمکراسی حذف کنیم.
لیبرال دمکراسی در کشور نظامی سیاسی است که بر پایه سه نیروی اجتماعی در بالا نامبرده شده برپا می گردد. این نظام سیاسی گفته شده یعنی لیبرال دمکراسی است که نظام رهبری کشوری و لشکری است.
نفش پرولتاریا ایران مانند دو نیروی اجتماعی دیگر در چارچوب همین نظام رهبری کشور معین می گردد. در چارچوب این نظام رهبری است که پرولتاری ایران هرباره از راه نظام پارلمانی و انتخاباتی در تلاش خواهد بود به تنهایی و یا در ائتلاف عمل با دیگر نیروهای اجتماعی نظام قدرت سیاسی را آن خود کند و مهر خود را بر روند سیاسی و اداری کشور بکوبد.
نظر به این سیاستی که پرولتاری ایران اتخاذ کرده و شفافیتی که در ابراز آن نشان می دهد در همین راستا است که اعلام می دارد هرگونه تلاش در حذف نیروهای ترقی خواه اجتماعی بسود انقلاب لیبرال دمکراتیک ایران نیست.
درهمین راستا است که خاطر نشان می سازد برای عملی سازی لیبرال دمکراسی آن نیروهای سه گانه اجتماعی که با هم در یک کشتی نشسته اند بهتر است از هم اکنون به پای یک تعهد و پیمان اجتماعی بروند.
در این قرارداد اجتماعی باید نیروهای سه گانه استقرار نظام سیاسی و اداری و حفظ آنرا در برابر مخالفین داخلی و خارجی متعهد شوند.
نظر به مخالفت های داخلی و خارجی باید این نیروهای سه گانه در نظر داشته باشند صرف نظر از موقعیت های اجتماعی ، صرف نظر از درجات فقر و ثروت و...متعهد می شوند انقلاب صنعتی را به فرجام و نظام سیاسی کشور را در خدمت اهداف انقلاب صنعتی، رفاه عمومی و.. قرار دهند.
در راستای همین پیمان اجتماعی و تاریخی است که نباید از یاد برده شود که در چه شرایط سختی این نظام با مساعی همه نیروهای برپاشده است.
در روند انقلاب و تحول اجتماعی واقتصادی که در سایه نظام لیبرال دمکراتیک انجام می پذیرد همواره باید به ویژگی انقلاب و برپایی لیبرال دمکراسی در کشور توجه شود و این امر خودخواهی ها این و یا آن گروه اجتماعی را از پیش محکوم می کند.
در همین راستا بورژوازی لیبرال باید نه تنها به طبقه میانی و نوین بل که به سهم و نفش پرولتاریا در استقرار نظام لیبرال دمکراتیک توجه ویژه مبذول دارد.
ما در ایران نظر به عقب ماندگی هرگز موفق نخواهیم شد انقلاب صنعتی در سایه نظام لیبرال دمکراتیک را به فرجام برسانیم مگر این که به شرایط ویژه کشوری و انقلاب پی برده باشیم.
ایران تنها زمانی راه رشد صنعتی را به فرجام خواهد رساند که از نظر اجتماعی نیروهای که این رشد صنعتی را به فرجام می رسانند تا پایان فرآیند به هم متعهد باقی بمانند. این که در پایان این فرآیند و در چند نسل آتی چگونه شرایطی پیش خواهد آمد و تاریخ مصرف این پیمان اجتماعی فرا خواهد رسید نکته دیگری است.
اما تا زمانی که این پیمان اجتماعی تاریخا معتبر است و تاریخا عملی است پیمان شکنی و پایمال کردن حقوق یکدیگر باید شدیدا محکوم شود.
بورژوازی ایران باید بداند که برای این پرولتاریا که متعهد شده است او نه تنها ثروت هایش را مدیون اوست بل که از همین نیروی اجتماعی و مساعدت اوست که او زمانی به چنین اعتبار اجتماعی و حتی سیاسی رسیده است. لذا ایجاد این معرفت در این بورژوازی که به پرولتاریای ایران مدیون است و تامین رفاه او در هرباره دولتی که بروی کار می آید باید یک اجبار و یک اصل در این تعهد اجتماعی باشد.
ما باید از همین رو در قرارداد اجتماعی مان وجود همیشگی یک دولت رفاه را به عنوان یک اصل کتمان ناشدنی در تحت هیچ شرایطی باشد وارد قانون اساسی کشور کنیم.
راه ویژه ایران برای رشد و توسعه صنعتی نه تنها در یک دولت رفاه ه دائمی و اساسی شده است بل که در این است که ایران بدون مداخله دولتی در امر پیشرفت و توسعه صنعتی قادر به فرجام انقلاب صنعتی نیست. این را باید بورژوازی لیبرال بیذیرد که این راه ویژه ایران است که بخشی از سرمایه های کشور در دست بخش خصوصی نباشد.
چنین امری پدیده تازه ایی نیست. کشورهای بسیاری به چنین راه ویژه در شرایط جنگی روی می آورند و ما بهتر است از پیش نظر به شرایط ویژه انقلاب مان در شرایط صلح روی آورده و آنرا نهادینه کنیم.
معنا و مفهوم این مداخله دولتی این است که بدون رهبری نظام سیاسی کشور امر انقلاب صنعتی به فرجام نخواهد رسید و نظام سیاسی باید در طول این فرایند پشتیبان سرمایه ها و صنایع ایرانی از راه سیستم گمرگی مناسب و...باشد
برخلاف پندار واهی بخشی از سرمداران همین بورژوازی طبقه متوسط یکدست نیست و تقسیم به دو بخش سنتی و مدرن می گردد. نباید فراموش کرد نه تنها بورژوازی و پرولتاریا بل که هم طیقه متوسط و میانی در یکشور گذار از انبوهی از لایه هایی تشکیل یافته است که نه سنتی و نه مدرن بل که میان ایندو در گشت و گذار می باشند.
پرولتاریای ایران برخلاف تزلزلی که بخشی از بورژوازی در قبال جمهوری نشان می دهد نظام جمهوری را تنها نظام سیاسی و حکومتی مناسب برای آتی کشور برای عملی سازی لیبرال دمکراسی تلقی میکند.
پرولتاریا ایران در این راه در پی تمکین به خواهشهای عقب مانده بخش سنتی طبقه متوسط ایران با هدف همراه سازی او نیست.
از همین رو نظر به ایده آل های سیاسی که از لیبرال دمکراسی دارد جمهوری را بهتر نظام سیاسی و نوح حکومتی برای کشور می داند.
این که بورژوازی لیبرال متحد طبیعی خود را از میان طبقه متوسط گزیده است سنت نوینی نیست. شاید بهتر باشد پرولتاریای ایران به این مهم توجه کرده و به سهم خود توجه خود را متوجه طبقه متوسط کشور نماید و به سهم خود بدنبال متحدانی طبیعی از میان طبقه متوسط کشور باشد.
از نظر من اتخاذ چنین تاکتیکی در فردای برپایی نظام لیبرال دمکراتیک کار اشتباهی نیست.
اما خرده ایی که به این دسته از بورژوازی لیبرال وارد است این است که چنین تمایلی که توامان با نادیده انگاشتن پرولتاریای ایران است زمانی ابراز می شود که ما هنوز در راه استقرار نظام لیبرال دمکراتیک در کشوریم و هنوز چنین نظامی وجود خارجی ندارد و لذا برای بر پایی چنین نظام اتحاد و ائتلاف عمل همه نیروهای ترقی خواه اعم از
پرولتاریا
طبقه میانی نوین
بورژوازی لیبرال
الزامی است. لذا در چنین شرایطی اشتباه خواهد بود که ما عمدا و سهوا این و یا آن نیروی اجتماعی را به هر عللی از دایره ائتلاف و اتحاد برای برپایی لیبرال دمکراسی حذف کنیم.
لیبرال دمکراسی در کشور نظامی سیاسی است که بر پایه سه نیروی اجتماعی در بالا نامبرده شده برپا می گردد. این نظام سیاسی گفته شده یعنی لیبرال دمکراسی است که نظام رهبری کشوری و لشکری است.
نفش پرولتاریا ایران مانند دو نیروی اجتماعی دیگر در چارچوب همین نظام رهبری کشور معین می گردد. در چارچوب این نظام رهبری است که پرولتاری ایران هرباره از راه نظام پارلمانی و انتخاباتی در تلاش خواهد بود به تنهایی و یا در ائتلاف عمل با دیگر نیروهای اجتماعی نظام قدرت سیاسی را آن خود کند و مهر خود را بر روند سیاسی و اداری کشور بکوبد.
نظر به این سیاستی که پرولتاری ایران اتخاذ کرده و شفافیتی که در ابراز آن نشان می دهد در همین راستا است که اعلام می دارد هرگونه تلاش در حذف نیروهای ترقی خواه اجتماعی بسود انقلاب لیبرال دمکراتیک ایران نیست.
درهمین راستا است که خاطر نشان می سازد برای عملی سازی لیبرال دمکراسی آن نیروهای سه گانه اجتماعی که با هم در یک کشتی نشسته اند بهتر است از هم اکنون به پای یک تعهد و پیمان اجتماعی بروند.
در این قرارداد اجتماعی باید نیروهای سه گانه استقرار نظام سیاسی و اداری و حفظ آنرا در برابر مخالفین داخلی و خارجی متعهد شوند.
نظر به مخالفت های داخلی و خارجی باید این نیروهای سه گانه در نظر داشته باشند صرف نظر از موقعیت های اجتماعی ، صرف نظر از درجات فقر و ثروت و...متعهد می شوند انقلاب صنعتی را به فرجام و نظام سیاسی کشور را در خدمت اهداف انقلاب صنعتی، رفاه عمومی و.. قرار دهند.
در راستای همین پیمان اجتماعی و تاریخی است که نباید از یاد برده شود که در چه شرایط سختی این نظام با مساعی همه نیروهای برپاشده است.
در روند انقلاب و تحول اجتماعی واقتصادی که در سایه نظام لیبرال دمکراتیک انجام می پذیرد همواره باید به ویژگی انقلاب و برپایی لیبرال دمکراسی در کشور توجه شود و این امر خودخواهی ها این و یا آن گروه اجتماعی را از پیش محکوم می کند.
در همین راستا بورژوازی لیبرال باید نه تنها به طبقه میانی و نوین بل که به سهم و نفش پرولتاریا در استقرار نظام لیبرال دمکراتیک توجه ویژه مبذول دارد.
ما در ایران نظر به عقب ماندگی هرگز موفق نخواهیم شد انقلاب صنعتی در سایه نظام لیبرال دمکراتیک را به فرجام برسانیم مگر این که به شرایط ویژه کشوری و انقلاب پی برده باشیم.
ایران تنها زمانی راه رشد صنعتی را به فرجام خواهد رساند که از نظر اجتماعی نیروهای که این رشد صنعتی را به فرجام می رسانند تا پایان فرآیند به هم متعهد باقی بمانند. این که در پایان این فرآیند و در چند نسل آتی چگونه شرایطی پیش خواهد آمد و تاریخ مصرف این پیمان اجتماعی فرا خواهد رسید نکته دیگری است.
اما تا زمانی که این پیمان اجتماعی تاریخا معتبر است و تاریخا عملی است پیمان شکنی و پایمال کردن حقوق یکدیگر باید شدیدا محکوم شود.
بورژوازی ایران باید بداند که برای این پرولتاریا که متعهد شده است او نه تنها ثروت هایش را مدیون اوست بل که از همین نیروی اجتماعی و مساعدت اوست که او زمانی به چنین اعتبار اجتماعی و حتی سیاسی رسیده است. لذا ایجاد این معرفت در این بورژوازی که به پرولتاریای ایران مدیون است و تامین رفاه او در هرباره دولتی که بروی کار می آید باید یک اجبار و یک اصل در این تعهد اجتماعی باشد.
ما باید از همین رو در قرارداد اجتماعی مان وجود همیشگی یک دولت رفاه را به عنوان یک اصل کتمان ناشدنی در تحت هیچ شرایطی باشد وارد قانون اساسی کشور کنیم.
راه ویژه ایران برای رشد و توسعه صنعتی نه تنها در یک دولت رفاه ه دائمی و اساسی شده است بل که در این است که ایران بدون مداخله دولتی در امر پیشرفت و توسعه صنعتی قادر به فرجام انقلاب صنعتی نیست. این را باید بورژوازی لیبرال بیذیرد که این راه ویژه ایران است که بخشی از سرمایه های کشور در دست بخش خصوصی نباشد.
چنین امری پدیده تازه ایی نیست. کشورهای بسیاری به چنین راه ویژه در شرایط جنگی روی می آورند و ما بهتر است از پیش نظر به شرایط ویژه انقلاب مان در شرایط صلح روی آورده و آنرا نهادینه کنیم.
معنا و مفهوم این مداخله دولتی این است که بدون رهبری نظام سیاسی کشور امر انقلاب صنعتی به فرجام نخواهد رسید و نظام سیاسی باید در طول این فرایند پشتیبان سرمایه ها و صنایع ایرانی از راه سیستم گمرگی مناسب و...باشد
برخلاف پندار واهی بخشی از سرمداران همین بورژوازی طبقه متوسط یکدست نیست و تقسیم به دو بخش سنتی و مدرن می گردد. نباید فراموش کرد نه تنها بورژوازی و پرولتاریا بل که هم طیقه متوسط و میانی در یکشور گذار از انبوهی از لایه هایی تشکیل یافته است که نه سنتی و نه مدرن بل که میان ایندو در گشت و گذار می باشند.
پرولتاریای ایران برخلاف تزلزلی که بخشی از بورژوازی در قبال جمهوری نشان می دهد نظام جمهوری را تنها نظام سیاسی و حکومتی مناسب برای آتی کشور برای عملی سازی لیبرال دمکراسی تلقی میکند.
پرولتاریا ایران در این راه در پی تمکین به خواهشهای عقب مانده بخش سنتی طبقه متوسط ایران با هدف همراه سازی او نیست.
از همین رو نظر به ایده آل های سیاسی که از لیبرال دمکراسی دارد جمهوری را بهتر نظام سیاسی و نوح حکومتی برای کشور می داند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر