۱۳۹۰ بهمن ۲, یکشنبه

ما شیفته کاپیتالیسم صنعتی و آزاد نیستیم. توسعه آن یک ضرورت تاریخی در کشور است!

ما شیفته کاپیتالیسم صنعتی و آزاد نیستیم. توسعه آن یک ضرورت تاریخی در کشور است! من از تکرار این موضوع خسته نمی شوم. چرا که آن مناسبات اجتماعی و به تبع آن آن نظام اجتماعی و سیاسی که از این کاپیتالیسم در کشور حادث می شود به هستی مناسبات و نظام های اجتماعی و سیاسی کهن در کشور پایان داده و قوای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی لازمه برای فاز های عالی تر اجتماعی که پیوسته با عدالت اجتماعی توامان می باشند فراهم خواهد کرد.


بر همین اساس است که من این را جزئی از مبارزه علیه نظام های کهن اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در کشور می بینم که همواره از فرجام این ضرورت تاریخی که کاپیتالیسم صنعتی و آزاد نام دارد  گفته شود و بر روی آن اصرار و پافشاری گردد.

به عبارت معکوس این ارتجاع و این نظام های اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی کهن در کشور، و همچنین  و بطور عمده این کاپیتالیسم سنتی، قرون وسطایی، تجاری و رانتی و بوروکراتیک و نظامی است که  به دو شیوه کلی در پی آن است که ممانعتی عملی را که  در برابر انقلاب صنعتی  و تبعات اجتماعی و سیاسی اش ایجاد کرده را با  اشاعه توهمات پیرامون عدم ضروت تحول صنعتی در کشور توامان سازد. این دو شیوه عبارتند از


  • حربه دین و بر اساس آن انتشار توهمانت پیرامون  اقتصاد  و جامعه اسلامی که  در واقعیت امر همان اسلامیزه کردن نظام های کهن اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است که ما عملا تجربه آن را داریم
  • استفاده ابزاری از  سوسیالیسم های شکست خورده و ارتجاعی و عقب مانده، نظیر سوسیالیسم فئودالی، سوسیالیسم خرده مالکانه و سوسیالیسم دینی و....

مجموعه این ارتجاع در حال کوک کردن فقط یک ساز می باشد و آن این که انقلاب صنعتی و تبعات و عقوبات اجتماعی و سیاسی که می دانیم لیبرال دمکراسی است ضرورتی برای فرجام آن در کشور وجود ندارد.

برای این که این اندیشه ارتجاعی را اشاعه دهد همان گونه که گفتیم تنها در پی ماستمالی کردن نظام های کهن اقتصادی و اجتماعی و سیاسی کشور با ماست دین و اسلام و شیعه نیست.

از این بابت دستشان رو شده است و در این  جا هیچ نیازی نیست که به این بپردازیم آنه اقتصاد و جامعه و آن نظام حکومتی که تحت نام اسلام و دین به خورد ما می دهند در عمل و واقعیت چگونه نظامی است. برای این منظور به نظام اقتصادی و اجتماعی و سیاسی مسلط و حاکم بر کشور نگاه کنید که از قرون میانه کشور باقی مانده و در سایه ارتجاع اسلامی اسلامیزه گشته است.

این ها همان نظامات عقب مانده ایی اند که از واهمه انقلاب صنعتی، و عقوبه سیاسی  و اجتماعی آن یعنی لیبرال دمکراسی چنین در حجاب اسلامی پنهان شده اند.

این ها همان نظامات عقب مانده تاریخ کشورمان هستند که از ترس حربف تاریخی لباس تقدس به تن کرده اند و با به میان کشیده ارتدوکسی و... سعی نمودند به ممانعتشان در برابر تحول صنعتی کشور رنگ و لعاب دینی ببخشند.

اما آنچه که کمتر به آن پرداخته شده آن انواع سوسیالیسم های ارتجاعی و حتی تخیلی اند که در سراسر کشور از سوی مرتجعین در گشت و گذارند و ممانعت عملی از انقلاب صنعتی، توسعه کاپیتالیسم آزاد و استقرار لیبرال دمکراسی در کشور را با رنگ و لعاب سوسیالیستی و عدالت خواهانه به خورد ما می دهند.

من در این جا روی سخنم با این انواع سوسیالیسم های ارتجاعی و تخیلی اند.

جوهره اصلی این سوسیالیسم ها صرف نظر از درجات رادیکالیته و درجات خیال پردازی و ... در یک چیز خلاصه می شود و آنهم ارتجاع و پیشگیری از انقلاب صنعتی و عقوبات لیبرال دمکراسی آن.

همه این ها یک ساز را کوک می کنند و آن این که ضرورت انقلاب صنعتی  با پیامدهای لیبرال دمکراتیک آن در کشور به پایان رسیده است.

همه این ها فقط دارند  این را به خورد ما می دهند: انقلاب صنعتی با عقوبه لیبرال دمکراسی اش در کشور نباید به فرجام خود برسد چرا که این مرحله در نطفه اش کهنه، از مد افتاده، تاریخ مصرفش گذشته، بی فایده و ... گشته است.

 شالوده ایی که استدلال همه این سوسیالیسم ها بر آن استوار می باشد، ساده است  و آن این که:  انقلاب صنعتی در کشورهای صنعتی مرحله ایی است که به پایان رسیده و در آن نقاط وارد عصر انحصارت گشته است. ما شاهد این پایان پذیری هستیم. از این رو ایران نباید  مرحله ایی را به فرجام برساند که در کشورهای صنعتی به پایان رسیده و در مرحله جدید صنعتی کردن وارد فازهای عالی تر گشته است.

این ها می گویند: مرحله صنعتی هرباره و در هر کشور تنها توسعه دهنده روابط میان بورژوازی نوین و پرولتاریاست. این مرحله پرولتاریزاسیون را گسترش خواهد دارد. توامان با توسعه کاپیتالیسم آزاد و رقابتی - کایپتیالیزاسیون - به فقر روزافزون و انباشات سرمایه ها در دست بورژوازی خواهد افزود.

به دنبال این روندهای اقتصادی و اجتماعی آنگاه نظام سیاسی کشور به لیبرال - دمکراسی متمایل خواهد شد. لاکن این لیبرال دمکراسی و در پایه اش آن نظامات اجتماعی  واقتصادی که انقلاب صنعتی به همراه خواهد آورد به هستی نظام های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی کهن کشور که از دیرباز به ما به ارث رسیده اند پایان خواهد داد و این به معنای فروپاشی حیات ملیون ها انسان ایرانی است.

این ها به ما می گویند: ای کاش همه این ها برغم همه عقوبات شومی که برای ما ایرانیان به همراه دارند شدنی بود. امر انقلاب صنعتی به علل موانع خارجی ممکن نیست. و از دیگر سو ممکن نیست چون عصر وقوع و فرجام چنین انقلاباتی به پایان رسیده است. به غرب نگاه کنید. این روند های تکاملی و اجتماعی به زوال رسیده اند. پیروی از الگوی های غربی رشد و تکامل صنعتی یعنی پا گذاردن در مسیر غربی و در مسیری که سرانجام آن برپایی نظام هایی است که ما فرسودگی آن ها را و لذا بیهودگی شان را از همین کشور مان و از همین حالا نظاره گریم.

این ها  همه چکیده این مهملاتی است که به مغر این ارتجاع خطور می کند.

نتیجه این خزعبلات ارتجاعی:

  • انقلاب اسلامی
  • انقلاب سوسیالیستی

یعنی دوانقلاب محافظه کارانه، ارتجاعی، خیال پردازانه، که هرباره با این هدف انجام و مطرح می شوند که  جلوی حرکت  تاریخ  و تکامل در ایران مسدود کنند تا از آن روندی در کشور جلوگیری کنند که به زعم این ها مشابه اش در کشورهای غربی به ابتذال رسیده است.

یعنی به عبارت دیگر عین این می ماند که به کودکی گفته شود که بهتر است همین حالا سقط کند چون نظر به پیران روزی فرسوده و ساقط خواهد شد.

بعنی برای جلوگیری از انقلاب صنعتی و عقوبه های سیاسی و اجتماعی آن بهتر از این نمی شد با فشار به مغز های ارتجاعی چنین استدلاتی را ابداع کرد که ما باید جلوی روند تکاملی و اجتماعی خودمان را بگیریم چون آنها که از ما پیشترند به ما نشان میدهند که راهی که ما می رویم به کجا ختم میشود.

خوب براستی به کجا این راهی که ما می رویم ختم میشود؟

درغرب انقلاب صنعتی دوم و عظیمی آغاز شده است. کشور های صنعتی و توسعه یافته توامان با انقلاب صنعتی جدید وارد عصر امپریالیسم و  کاپیتالیسم فراملیتی و ... شده اند. کاپیتالیسم در این کشورها با  پشت یر نهادن مرحله رقابت آزاد با تکیه بر انقلاب صنعتی جدید در پی ادغام جامعه های ملی در یک جامعه فراملیتی و قاره و فراقاره ایی است و ما؟

ما گرفتار در چنگال ارتجاع در همان گذار از مرحله کاپیتالیسم مرکانتلیستی و عقب مانده قرن 16-18 اروپایی هنوز که هنوز است سرگرم این هستیم که آیا فرجام این گذار به صنعتی و کاپیتالیسم آزاد بسود ما است و یا نه؟

خوب ما این عقب ماندگی و درجا زدن را مدیون چه مغزهایی می باشیم؟

شما بفرمایید این کدام مغرهای خشکی است که ما را  چنین سرگرم اسلام و انواع و اقسام مکاتب ارتجاعی از سوسیالیسم نموده است؟

آخر این هم شد استدلال که ما در تاریخ درجا بزنیم و مدام شاهد این باشیم که غربی ها تاریخ و رشدشان را پشت سر شان گذاشته و کهنه  کرده اند و ما در حاشیه  تاریخ شان نشسته و داریم مدام با تکیه به اسلام و سوسیالیسم های ارتجاعی هی نق بزنیم که این غربی ها  این و آن مرحله شان فرسوده و پشت سر گذاشته اند؟

این غربی ها  با فرسوده کردن مراحل تاریخی و رشد و تکامل اجتماعی شان  نه تنها از مضرات هر مرحله چیزی نصیبشان شده  بل که از فواید آن هم بهره مند شده اند.

 اما ما چی؟ مایی که در حاشیه تاریخ شان مانده ایم و از سر دولتی ارتجاع مان کارمان شده تنها نگاه کردن و نصیبی که هرباره می بریم تنها از مضرات مراحل تاریخی است که آنها هرباره فرسوده می کنند و کهنه اش را به ما نشان می دهند؟

آیا کافی نیست با این طرز نگرش های عقب مانده و ارتجاعی در مسند عقب مانده اجتماعی مان درجا بزنیم  و مرتب با یک بدبینی تاریخ به روند تکامل اجتماعی بشریت چنین آه و ناله کنان خود را به ذلت و خواری محکوم کنیم.

کافی است! بس کنید!
 انقلاب صنعتی دوم و عظیم دیگری شروع شده است که دستاوردهایش باردیگر نصیب غربی ها شده و مضرات آن دامن ما را خواهد گرفت، اگر نجبیم.

در انقلاب عظیمی که آغاز شده همه کشورهای توسعه یافته و صنعتی دیروز به سطح کشور های توسعه یافته و در حال صنعتی شدن امروز سقوط کرده اند. این فرصت را غنیمت شمرده و نگذاریم ارتجاع داخلی و امپریالیستها ما را با چنین خرعبلاتی از دین وسوسیالیسم های ارتجاعی که مانند طاعون به جان و روحمان انداخته اند سرگرمان کنند. اینها ما را سر کار گذاشته اند. همین امروز بیدار شوید که فردا دیر است.




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر