۱۳۹۰ دی ۷, چهارشنبه

آنها سه تن بودند. به مناسبت تثلیث- قسمت دوم

در ادامه همان قدر که ما توجه مان را به جامعه فئودالی با آن ترکیب سه گانه اش معطوف کنیم کافی است تا به آن نتیجه ایی که این جستار دنبال می کند، نایل شویم.

گفتیم این تئلیث و این عدد سه ایی که چنین مقدسش کرده اند سیمای طبقاتی جامعه ایی  را هرباره  ترسیم می کند که در قرون میانه مطرح و از سوی دیگر حاکم بوده است. در واقع آنها سه تن بودند: یعنی طبقه اول روحانیت، طبقه دوم اشراف و دربار و نظامیان و... .طبقه سوم  زمینداران، مردم و...

اصل و اساس این جامعه در واقع پایه مردمی  اش بوده است که مردم و توده مردم و.. خوانده می شده اند . اما این  ده گانان و ده خانان و دهقانان که طبقه سوم را تشکیل می داده اند در جامعه فئودالی و در عصر قرون میانه به اندازه کافی علل برای مبارزه برای احیای حقوق ازدست رفته  شان در دست داشته اند.

در عصر فئودالیته این مبارزه در جامعه فئودالی از سوی دهقانان متوجه طبقه اول یعنی روحانیت و طبقه دوم یعنی نظامیان، اشراف و ... میشد. ودر ایرانی که مورد تجاوز قرار گرفته شده بود و  مدام در اشغال خارجیان قرار داشت  طبیعی  است که این مبارزه دهقانان و به عبارت امروزی مبارزات مردمی بر علیه اشرافیت و روحانیتی بود که در هربار از اشغال نسبت و قرابت قومی با آنها  ابراز نمی نمودند.

در این رابطه اجازه دهید برحسب موضوع به دو مورد اشاره کنم که حائز اهمیت بسیاری هستند: یکی همان مبارزه دیرینه برای دمکراسی از سوی دهقانان می باشد که در عصر اشغال ایران توام با احیای حق حاکمیت ملی و قومی توامان بود و دیگر نکته این که این مردمی که پایه جامعه فئودالی را تشکیل می داند و در تقسیم عادلانه قدرت و زمین و.. با روحانیت و اشرافیت در نزاع دائمی بودند و در واقع می خواستند همان مجلس سنای عصر باستان را دوباره زنده کنند و.... بخشی از جامعه رسمی و حاکم بودند و گرچه پایه های دمکراسی خواهی در عصر فئودالیته را تشکیل می داند لاکن از یاد نباید برد که  از همان جامعه ایی بودند که بار سنگین آن بر دوش مابقی اهالی کشورواقع شده بود،  و در برابر آن این مابقی اصلا داخل آدم محسوب نمی شدند و اصلا دارای هیچ امتیازی نبودند، توگویی اصلا وجود خارجی نداشتند. واما تعداد این اهالی نظر به تغییر و تحولات اجتماعی کشور رفته رفته رو به ازدیاد  قرار داشت...

پس می توان نتیجه گرفت مبارزه برای دمکراسی، سیستم پارلمانی و مجلس بزرگان و... یعنی مبارزه ایی که در درون جامعه حاکم جاری بود به مرور ایام  به میزان پیشرفت اجتماعی و وزین شدن مردمی که خارج از این جامعه بودند و به سهولت آنانرا شهروندان می خواندند دارای پایگاه مردمی جدیدی می گشت بطوریکه حتی محور دمکراسی خواهی از درون جامعه فئودالی به خارج آن منتقل گشت و آن مبارزه ایی که درآغاز فئودالی و روستایی بود بتدریج صورت و ماهیت شهری به خود گرفت.

ما امروزه در واقع جمهوری خواهی و دمکراسی خواهی را عمدتا به همین شکل شهروندی آن می شناسیم که بورژوازی در عصر قرون میانه پرچم  آنرا از دست دهقانان گرفته بود و از آن خود کرده بود.

در این جا باید توجه داشت که این شهروندانی که به این ترتیب رفته رفته به اهمیت اجتماعی شان افزوده میشد در ارتباط با طبقه سوم یعنی همان اعیان و دهقانان. قرار داشتند و از همین  رو گاه طبقه سوم و گاه طبقه چهارم خوانده میشدند. اما آنچه که از پیش مسلم بود این حقیقت است که این شهروندان تافته ایی جدا بافته از آن جامعه فئودالی و روستایی را تشکیل می دادند که زمانی در گذشته های بسیار دوردست در کشور از دل جامعه برده داری روی برتافته بود و به این معنا نسبیتی با آنها نداشته و در نوع خود جامعه جدیدی بوده و دارای آرمان های اجتماعی نوینی بوده است.

به عنوان نتیجه عرض می کنم:  ما وقتی به اروپا نگاه می کنیم در همه نقاطی که مبارزه اعیان و فئودال ها برای احیای دمکراسی باستانی به نتیجه رسید- عصر رنساس یعنی احیای عصر باستان در اروپا-  این پیروزی و دستاورد فئودالی در احیای دمکراسی باستانی در جای خود مبدل به یک پیش شرط مهی برای پیش رفت های بعدی اجتماعی و بخصوص در حیطه دمکراسی خواهی و نظام پارلمانی گشت.

ما در ایران متاسفانه نظر به عللی آشکار و پنهان  دارای چنین پیش زمینه های دمکراسی خواهی نیستیم و مقابله با احیای نظام سنتی سنا و پارلمان تا دوره های نهایی عصر حاکمیت ترک های قجر بر کشور ادامه داشت.

این مبحث از یک نظر دیگر هم مهم است. همان گونه که می دانیم  درآن جامعه های شهری و صنعتی که در قرون میانه پایه گذاری شدند بعدها در طی فرآیند های تغییرو تحولات درونی و ارگانیگ از دلشان هرباره آن جامعه های شهری نوینی سر بیرون آوردند که به آن متداولا جامعه های کاپیتالیستی و بورژوایی می گویند.

بنابراین اگر ما تاریخ دمکراسی خواهی و احیای سنن باستانی از دمکراسی را که در قرون میانه جاری بوده در ارتباط با تاریخ کاپیتالیسم - به مفهوم اجتماعی آن - قرار دهیم آنگاه می توانیم به جرات اعلام کنیم که تاریخ دمکراسی خواهی بر تاریخ کاپیتالیسم مقدم بوده است

ادامه در قسمت بعدی....
http://irancomwww.blogspot.com/2011/12/blog-post_7953.html

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر