بی شک بنیان های عصر جدید که عصر پسا مدرن و عصر امپریالیسم خوانده می شود در یک دوران گذار از عصر نو به عصر پسامدرن در اوایل قرن گذشته نهاده شده است.
در این دوران گذار بوده است که ما پیدایش سرمایه داری انحصاری که با سلطه سرمایه مالی بر سرمایه صنعتی است را می بینیم. پس از دو دوره جنگ جهانی که اروپاییان آغاز گر آن بوده اند تازه با انقلاب دوم در صنعت یعنی انقلاب انفورماتیک است که آشکارا عصر امپریالیسم متولد می گردد.
در کشور هایی که همراه با انقلاب دوم صنعتی - انقلاب انفورماتیک - عصر امپریالیسم آغاز شده است ما در این کشورها به تمام همان نمودهایی بر می خوریم که در اواخر قرن 18 میلادی در اروپا با آغاز انقلاب اول صنعتی و به تبع آن عصر جدید که مدرنیته خوانده میشود، آغازیدن گرفت.
برای همه ما که عصر نو و انقلاب صنعتی اول را تنها خوانده ایم اکنون با آغاز انقلاب صنعتی دوم و آغاز عصر پسا مدرن صحنه هایی در برابر چشمان ما گشوده شده اند که یادآور تجاربی هستند که گذشتگان اروپایی در پایان قرن 18 با آغاز انقلاب صنعتی و عصر مدرن تجربه کرده بودند
امروز هم به سان آنزمان انقلاب صنعتی کبیر با بودن در دست سرمایه داران مبدل به ابزاز شومی شده است روزانه قربانیان زیادی را از ما می گیرد.
اگر بسیاری از مولفه های انقلاب صنعتی و عصر نو حاضرین با عصر پیشین و انقلاب ماشینی قابل مقایسه است از دیگر سو موارد اختلافی وجود دارد که اشاره به آن در این فرصت خارج از عریضه نیست.
از مهمترین این اختلاف در رابطه انقلاب صنعتی حاضرین و نفوس کارگری است. عصر حاضر و انقلاب صنعتی کنونی هرگز قادر به احضار آن همه نفوس کارگری و پرولتر که انقلاب پیشین در صنعت به آن نیازمند آن بود، نیست و نخواهد شد . از این رو این روند بیکاری که انقلاب صنعتی حاضرین مسبب آن است و قربانیان خود را مدام از آن جامعه کاری خواهد گرفت که ترکیت و جمعیت آنرا انقلاب ماشینی و پیشین ، احضار کرده بود، و در عصر نو هرگز دوباره به کار باز نخواهند گشت
از سوی دیگر از دیگر اختلافات این عصر نو با عصر گذشته در این است که در عصر جدید که عصر بی حدو حصر تمرکز سرمایه و تقلیل جامعه سرمایه داری است، طبقات درونی و متشکله جامعه سرمایه در قالب یک جامعه یکدست از سرمایه کاهش خواهد یافت. این امر به سهم خود از اقشار و طبقات متوسط و پایین جامعه بالا دست و سرمایه سلب مالکیت و سلب سرمایه نموده و آنها را بسوی جامعه کار پرتاب خواهد کرد. نتیجه بلافاصله این امر تشدید پولاریزاسیون انسان به دو جامعه وسیعا کارگری و جامعه قلیل سرمایه خواهد بود.
از دیگر اختلاف این دو عصر از سرمایه داری در نظام سیاسی این دو دوران است. نظام سیاسی متناسب با جامعه سرمایه دار که مانند جامعه مالکان در دوره فلاحت که به بزرگ مالکان مبدل شده بودند، عبارت خواهد بود با یک نظام استبدادی که بر خلاف آن نظام دمکراتیک و آزادی خواهد بود که معرف سیاسی عصر گذشته بود.
به این اعتبار عصر حاضر نه تنها به لحاظ تسلط سرمایه های مالی بر سرمایه های صنعتی قابل مقایسه با سرمایه داری صنفی است بل که سرمایه داری مونوپل و امروزی از نظر اجتماعی هم مانند سرمایه داری قرون وسطایی متمایل به نظام استبدادی است.
به همین خاطر به جرات می توان گفت که عصر جدید عصر بازگشت استبداد و فئودالیته در عرصه صنعت خواهد بود.
از دیگر سو می توان به جرات گفت عصر حاضر هم عصر مهیا شدن زمینه های مادی و اقتصادی انقلاب های آتی است. در این عصر نه تنها جامعه های ملی به هم می پیوندند و جامعه های قاره ایی و فرا قاره ایی تکوین می یابند بل که نظر به تشکیل جامعه واحد جهانی از دل این پیوند های اجتماعی زمینه ها تاریخی تک جامعه جهانی فراهم خواهد شد.
در این میان اشاره به کشورهایی که هنوز در دوره انقلاب ماشینی و روند توسعه مکانیزاسیون باقی مانده اند بی هوده نخواهد بود.
بی شک انقلاب صنعتی دوم همه کشور ها را در برابر وظایف واحد توسعه خود قرار خواهد داد. به این اعتبار امروز صنعتی ترین کشور های دنیا کشورهای در حال توسعه محسوب می شوند.
اما تفاوتی را که کشورهای در حال توسعه با کشور های توسعه یافته کنونی دارند در فقدان ساختار صنعتی است که کشورهای صنعتی و پیشترفته در نتیجه انقلاب صنعتی قبلی به آن دست یازیده اند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر