۱۳۹۰ آبان ۳۰, دوشنبه

نقد تئوری ارزش اضافه مارکس-3


به عنوان نتیجه از آنچه تاکنون آمد می توان چنین گفت: میان کارانسانی- کار فیزیکی - و کار انجام شده و نهفته در کالا فرق وجود دارد و همین فرق است که از دیده مارکس پنهان مانده است.

کاری که خریداری میشود و ما آنرا کارانسانی - کار فیزیکی - می نامیم با کاری که در کالا نهفته شده است وکارانجام شده نامیده می شود فرق دارد. با این وجود این دو کار هردو دارای دو ارزش زیر می باشند

  • ارزش مصرف
  • ارزش مبادله

کار نهفته و انجام شده و کار انسانی با هم در تناسبی قرار دارند. کار نهفته پیوسته صرف نظر از شکل آن ماحصل کار انسانی است. کار که انجام شد از انسان یعنی از فاعل کار مستقل میشود. این کار مستقل شده از کننده آن چون در کالا نهفته است به سان کالا در برابر انسانی قرار می گیرد که یا خود یک کالا است و یا نیروی کار او یک کالا محسوب میشود.

از زاویه کار مستقل و انجام شده به رابطه بنگریم فرقی نمی کند کننده کار، برده یعنی کالا است و یا نیروی کار کالا است یعنی کارگر در مقابل او قرار دارد.

از این زاویه کار مستقل، کار انجام شده و کالا شده است و چون چنین است این کار به عنوان ارزش و کالای جدید خلق شده داری دو ارزش مصرفی و مبادله ایی است.

اما به گونه دیگر است در خصوص کار انسانی. کار انسانی یا کار برده است و یا کار کارگر. در هرصورت هزینه برده و کارگر عبارت است کاری است که دارای دو ارزش مصرفی و مبادله ایی است.

از این زوایه فرقی نمی کند برده و یا کارگر در هر دو حالت هزینه های کار که در حین تولید ارزش جدید مصرف می شود به عنوان هزینه کار وارد بهای کالا می شود.

اما اگر ما به رابطه مذکور باز گردیم و مزد کار را با کار پنهان و انجام شده مقایسه کنیم متوجه میشویم که مزد کار که دارای ارزش مصرفی است از راه همین حلقه ارزش مصرفی با کار انجام شده پیوند می خورد.

به عبارت دیگر کار انسانی چون دارای ارزش مصرف است در حین مصرف در پروسه کار ارزش جدید تولید می کند. ارزش جدید تولید شده که کار انجام شده است چون مستقل است خود کالایی است که هم دارای ارزش مصرف و هم ارزش مبادله ایی است.

پس کارانسانی با کار انجام شده از راه حلقه ارزش مصرفی بهم پیوند می خورد. یعنی اگر کار انسانی دارای ارزش مصرف نمی بود از این راه دارای ارزش مبادله هم نمیشد.

ارزش مبادله کار انسانی در این است که این کار دارای بهایی است. این بها به اشکال گوناگون تبارز می یابد. دستمزد شکلی از بهای کار است.

از سوی دیگر ارزش مصرف کار به کار کیفیت ارزش آفرینی اعطا می کند یعنی در صورت عملی شدن آفریده های جدید خلق میشوند که مستقل از کار انسانی دارای ارزش مصرف و مبادله می باشند و حتی با آفرینندگان انسانی خود قابل رقابت می باشند.

در حقیقت در تئوری ارزش اضافی مارکس تفاوت موجود میان دو کار انسانی و کار انجام شده نادیده و از نظر دور انداخته میشود. از همین روست که مارکس می گوید:



Aber die vergangne Arbeit, die in der Arbeitskraft steckt, und die lebendige Arbeit, die sie leisten kann, ihre täglichen Erhaltungskosten und ihre tägliche Verausgabung, sind zwei ganz verschiedene Größen. Die erstere bestimmt ihren Tauschwert, die andre bildet ihren Gebrauchswert.

کاپیتال جلد اول - نسخه آلمانی

در این جا مارکس دو کار انسانی و کار انجام شده را در هم می ریزد و تفاوت موجود میانشان را از نظر می افکند. شما اگر به عبارت فوق توجه کنید متوجه خواهید شد که مارکس کار انجام شده را فقط به عنوان ارزش مبادله و کار انسانی را فقط به عنوان ارزش مصرفش در نظر دارد.

از سوی دیگر او ایندو ارزش را از انسان جدا نمی کند. یعنی در این جا دو کار در هم می آمیزند آنگاه فقط یک کار می ماند که گذشته از این که دارای دو ارزش مصرف و مبادله است بل که همچنین هم خصوصیات کارانسانی را دارا است و هم دارای ویژه گی های کار انجام شده است.

مارکس بلافاصله در همانجا برای توضیح بیشتر چنین می نویسد:

Daß ein halber Arbeitstag nötig, um ihn während 24 Stunden am Leben zu erhalten, hindert den Arbeiter keineswegs, einen ganzen Tag zu arbeiten. Der Wert der Arbeitskraft und ihre Verwertung im Arbeitsprozeß sind also zwei verschiedne Größen. Diese Wertdifferenz hatte der Kapitalist im Auge, als er die Arbeitskraft kaufte.

ادامه دارد...


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر