۱۳۹۲ بهمن ۲, چهارشنبه

اقتصاد طبیعی و اقتصاد کالایی - 2

به منظور روشن تر شدن بحث اجازه دهید همین نمونه کاپیتالیسم را پی بگیریم.

در بررسی کاپیتالیسم متوجه می شویم که سه مولفه باید مورد بررسی قرار گیرند


  1. اقتصاد اجتماعی: کار وسرمایه که حائز ارزش اساسی و پایه است
  2. فرم بازار  از اقتصاد اجتماعی
  3. رابطه آزاد کارگر و کاپیتالیست

فرض کنیم به شکل فرمالیستی سعی کنیم از بند پایانی به بند  آغازین حرکت کنیم و به تعریف کاپیتالیسم بپردازیم. آنگاه نتیجه این می شود که ما سعی خواهیم کرد بدین ترتیب به طریق کله پا و وارونه رابطه آزاد میان کارگر و کاپیتالیست و یا به عبارت دیگر بازار آزاد کار را که خاصه کاپیتالیسم و توضیح یک فرم اجتماعی از اقتصاد بشری است را مبنایی برای توضیح اقتصادی پیرامون بند آغازین  قرار دهیم یعنی مبنایی برای تشریح و تبیین فعالیت اقتصادی و تولید ثروت اجتماعی.

تبیین اقتصاد بشری بر شالوده فرماسیون اجتماعی که موسوم به طرز تبیین سوسیال و اجتماعی برای اقتصاد گشته است در واقعیت یک طرز تبیین فرمالیستی و باژگونه است که هرگز قادر به تبیین موضوعات اقتصادی نگشته است.

در طریق اجتماعی تبیین مسائل اقتصادی، به شکل فرمالیستی ، فرماسیون های اجتماعی بشر در حیطه اقتصادی  در تبیین اقتصاد اجتماعی حائز نقشی میگردند که در واقع هرگز دارا نیستند یعنی حائز جایگاه اساسی.

بطور نمونه فرمالیست سعی می کند در مکانیزم بازار کار و در رابطه اجتماعی میان کارگر آزاد و کاپیتالیست به توضیح اقتصادی مکانیزم تولید ثروت اجتماعی بنشیند.

بر پایه این رویکرد - فرمالیستی - در بازار کار و رابطه میان کارگر آزاد و کاپیتالیست است که منبع ثروت کاپیتالیستی نهفته است. به عبارت ساده تر  فرمالیست برای تشریح اقتصاد در فرم بازار کار این بازار کار و کار کارگر را مبنا و اساس توضیح اقتصادی خود قرار می دهد و در این رویکرد خود از دو چیز سوء استفاده می کند

  1. توضیح فرم کاپیتالیستی از اقتصاد انسانی
  2. سوء استفاده از احساسات در دایره تضاد اجتماعی

ژست ظاهری رویکرد فرمالیسم توضیح فرم کاپیتالیستی اقتصاد می باشد. او در واقع اذهان را برای توضیح ویژگی کاپیتالیسم بر دیگر اشکال اقتصادی آماده می کند اما در ادامه به تشریح اساس اقتصادی در این فرم می پردازد یعنی این که چگونه کاپیتالیسم منبع ثروت اجتماعی است.

در همین ادامه است که با بزرگ نمایی نقش اجتماعی کارگران در اقتصاد سعی می کند   با پیش کشیدن تضاد اجتماعی این تضاد را منبع ثروت اجتماعی توضیح دهد. در حالی که در واقعیت امر  تضاد اجتماعی در حین اقتصاد موید منبع ثروت اجتماعی نیست بل شاخص فرم اجتماعی تقسیم ثروت  می باشد

به منظور تقسیم اجتماعی ثروت، بدوا بایستی این ثروت اجتماعی بطور اقتصادی تولید شود. از این رو مکانیزم تولید ثروت  بر تقسیم اجتماعی   ثروت مقدم است.

به عبارت دیگر در اقتصاد بازار و بازار کار ما پدیده های اجتماعی روبرو هستیم و همین پدیده های اجتماعی هستند که روی هم رفته کاپیتالیسم را شکل می دهند و  در ادامه از همین روست که کاپیتالیسم یک پدیده اقتصادی محسوب نمیشود   بل یک پدیده اجتماعی است.

رویکرد فرمالیستی در واقع خالق رویکرد اقتصادی در برخورد با یک پدیده اجتماعی است که کاپیتالیسم نام دارد.

از همین روست که از رویکرد سوسیال که ظاهر این فرمالیسم را تشکیل می دهد در باطن از این رویکرد سوسیال  یک رویکرد اقتصادی به یک پدیده سوسیال - که کاپیتالیسم است -  از آب بیرون می آید.

فرمالیستها بنابر رویکرد ظاهری و سوسیالی که دارند در بررسی های اقتصاد مجبورند از مولفه های اجتماعی و کلی نظیر مکانیزم بازار و یا رابطه اجتماعی کارگر آزاد و کاپیتالیست حرکت  کنند اما در باطن می بینید کاپیتالیسم مبدل به یک شیوه تولید می گردد و نامش را هم می گذارند شیوه تولید کاپیتالیستی.

ادامه...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر