۱۳۹۱ مهر ۲۷, پنجشنبه

بخش هشتم - کارایی اقتصادی و جامعه




بهر حال اگر غارت و تقلب و... ثروت های دیگران راهی برای  افزایش ثروت های ما باشد برای مبحث ما که در رابطه است با تفاوت ارزش مبادله و ثروت یعنی ارزش مصرف چنین راهی مفید فایده نیست.


به هنگام مبادله ثروت ها باید ارزش مبادلاتی ثروتی که در دست داریم با ثروت طرف تجاری خود مقایسه و مورد سنجش قرار دهیم.

از این جا در کنار مقوله ارزش- تجاری - مقوله بهاء و یا قیمت هویدا می شود. شما وقتی دو فراورده را باهم مبادله و مقایسه می کنید

1- اولا باید تمام هزینه هایی که این فراورده داشته است را محاسبه کنید. به این می گویند محاسبه سرمایه ایی که در این فراورده نهفته است.
2-اگر مبادله شما مبادله ساده و بدوی نباشد باید بهره کاری یعنی ارزش کاری-  که به آن ارزش افزوده می گویند - به ارزش سرمایه و گفته شده در بند اول را به آن بیافزایید.

3-در عالم تجارت تنها محاسبه ارزش سرمایه و ارزش کاری - سرمایه و بهره - کافی نیست. ما اگر موارد بند یک و دو را ارزش واقعی فراوردها بنایم معمولا فراوردها دارای یک ارزش اسمی می شوند که تایع قوانین عرضه و تقاضا می باشد و به آن ارزش اسمی و صوری می گویند.

بی آن که وارد تاریخ پیدایش و توسعه مبادله شویم لاکن ضروری است که بر بستر چنین تاریخی موارد بند 3-1 فهمیده شوند. بی شک بر زمینه چنین تاریخی- مبادله و تجارت - در آغاز مبادلات تنها با نظرداشت ملاحضات سرمایه ایی و هزینه ایی محاسبه می شدند. لاکن بعدها رفته رفته ملاحضات بهره ایی و بازاری- عرضه و تقاضا- وارد مبادلات شده اند.

چون مبحث ما پیرامون بهره است و در پرتو آن مباحثات ارزش و بهاء و ثروت مطرح گردیده اند لذا بجا خواهد بود در همین سه بند گفته شده در بالا به موضوع بهره باز گردیم.

از سه بند بالا یهره موضوع بند دو می باشد. ما قبلا به این نکته اشاره نمودیم و در این جا در بند یک تکرارش نمودیم  هر کالایی که تولید می شود در اساس از دو بخش کلی تشکیل یافته است:

1-اولا بازتولید کننده- حفظ دوگانه - اجتماعی و اقتصادی است
2-دوما یک تولید و یک کار جدید و یک ارزش جدید می باشد

در یک نگاه کلی و کلان هیچ اقتصادی از سوی هیچ جامعه ایی در بازدهی اش بدون بهره نیست. اما بهره از زمانی به بار می نشیند و روی می نمایاند که حجم  تولید و کار به میزانی باشد که ضمن جانشینی آنچه در حین تولید مصرف شد - اعم از اقتصادی و اجتماعی - پس مانده و اضافه ایی باقی گذارده باشد.

 به عبارت دیگر گرچه هر فراورده ناقل یک بهره و ارزش افزوده در سطح میکرو می باشد اما در سطح ماکرو بهره دهی تولید  است که تازه این ارزش اضافی خود را در اضافه تولید و یا ارزش اضافی  نشان می دهد.

اضافه تولید در این جا مفهوم مازاد بر بازتولید و مازاد بر سرمایه است. و برای روشن تر شدن مطلب باید اضافه نمود این سرمایه که در این جا و در بند یک از آن سخن است یک موجود دوگانه ایی که به زبان آدام اسمتی اگر بیان شود مرکب از سرمایه ثابت و سرمایه متغیر است و به زبان خودمان هم برای بازتولید اقتصادی و هم باز تولید اجتماعی در فعالیت است.


با این احتساب هر کالایی که تولید می شود از یکسو یک ارزش قدیمی است و یک ارزش جدید. ارزش قدیمی همان ارزشی است که به عنوان هزینه برای بازتولید می باشد و ارزش جدید همان است که بهره و ارزش افزوده نامیده میشود

ارزش افزوده و بهره در واقعیت امر ارزش هویت دهنده هر فرارورده ایی است. هر تولیدی بر پایه ارزش جدید دارای یک هویت جدید و یک تولید نوین گشته است. ارزش های قدیمی و سرمایه ایی در آن در واقع هزینه ها و موادی هستند که به کار گرفته شده اند.

چنانکه می بینید در این مباحث موضوعات مربوط به عرضه و تقاضا و بهاء و قیمت مطرح نیستند. چرا؟. چون این که فراروده ها در روند بازار ارزش های واقعی خود یعنی ارزشهای بند و یک و دو را از دست می دهند و دارای یک ارزش اسمی و منوط به عرضه و تقاضا می شوند در واقع یک مبحث آغازین نیست بل که موضوع ثانوی است .

و از همین جاست که تفاوت معانی میان مقولات ارزش مبادلاتی که بر پایه سرمایه وبهره سنجیده میشود و بهاء ویا قیمت که تابع قوانین عرضه و تقاضا است پدیدار می شود

نمونه هایی می آوریم.



ادامه دارد...


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر