۱۳۹۰ بهمن ۱۷, دوشنبه

کدام این دو رژیم اصلاح پذیرند : سلطنت مطلقه اشرافی یا ولایت مطلقه آخوندی؟

بعضی از پرسش ها از پیش یک انحراف را در خود برنامه ریزی کرده دارند.  نمونه ایی عرض می کنم. بطور مثال این پرسش:

 از راه های شناخت زیر کدام راه منجر به معرفت خواهد شد:

  • راه عرفان
  • راه عقل و فلسفه
  • راه علم و تجربه
ظاهر پرسش بسیار آراسته است. نظیر پرسش جستار ما: کدام این دو رژیم اصلاح پذیرند : سلطنت مطلقه اشرافی یا ولایت  مطلقه آخوندی؟

از توضیح نمونه ایی که آوردم آغاز می کنیم و سپس بر همان اساس به ادامه جستار می پرداریم.

پرسش نمونه در بردارنده یک نقض اساسی و از پیش برنامه ریزی شده میباشد. در این پرسش نوع شناخت یعنی شناخت بر جهان غیر مادی از قلم افتاده است. در واقع باید پرسش بدین گونه تنظیم میشد: از راه های شناخت بر جهان غیر مادی که در زیر آمده کدام راه  به معرفت برآن منجر خواهد شد.

در این شکل تنظیم پرسش از پیش مشخص است کدام شناخت مد نظر می باشد و برآن اساس این راه ها که اسامی اش در پی خواهد آمد به کدام معرفت اختصاص دارند.

اما چون چنین نیست و چون بسیار کلی مطرح شده است از همین رو هم پاسخ دهنده به یک درد سر بزرگ در پاسخ بدان دچار خواهدشد.

فرض کنیم او پیرو راه شناخت علمی و تجربی باشد و در هوا خواهی آن بنویسد. در عالم مادی این بدیهی و طبیعی است که آدمی از عرفان به عنوان راه شناخت نگوید. اما همان قدر بدیهی و طبیعی که در رابطه با عالم غیر مادی آدمی از راه عرفان سخن به میان بیاورد.

اما از آنجاییکه پرسش بسیار کلی است  از همین رو پاسخ دهندگان بیهوده در مقابل هم قرار می گیرند و حاصل این بیهودگی هم اغتشاش است و اغتشاش.

حال در مورد پرسش این جستار یعنی: کدام این دو رژیم اصلاح پذیرند : سلطنت مطلقه اشرافی یا ولایت مطلقه آخوندی؟ هم به نحوی به همین شکل اغتشاش برانگیز است.

این پرسش شما را ازپیش در یک دایره تنگی که خود از پیش تعیین کرده است یعنی انتخاب سلطنت مطلقه اشرافی و ولایت  مطلقه فقیه قرار می دهد. در همین دایره تنگ است که در برابر شما دو راه اصلاح و راه سرنگونی از پیش قرار دارند.

از سوی دیگر به زمینه ایی توجه بفرمایید که این پرسش به این نحو در آن مطرح است: یعنی کشوری که در آن در نتیجه سرنگونی سلطنت مطلقه ولایت مطلقه برسر کار آمد که در آن اوضاع به مراتب نه تنها بهبود نیافت بل که خراب تر هم شد.

یعنی در بر بستر چنین زمینه ایی که انقلاب در جهت بهبود و اصلاح نظام سیاسی و اجتماعی کشور نبود بل که برعکس برخلاف آن در جریان داشت از شما می پرسند براستی کدام وضعیت بهتربود اگر شما می آمدید سلطنت مطلقه را اصلاح می کردید و یا این که حالا بدنبال اصلاح ولایت مطلقه فقیه باشید؟


این جاست که آدم متوجه میشود  هم پیروان مطلق اندیش نظام پیشین و هم پیروان مطلق اندیش نظام ولایت کنونی از یک منشاء مطلقه و استبدادی به مسائل کشوری و لشکری برخورد می کنند و براستی بر این پایه کلیت کشور را بی آن فرصتی به مردم بدهند میان خود تقسیم کرده اند و به این ترتیب کلیت منازعات سیاسی و حکومتی کشور خلاصه و محدود میشود میان شاه سالاری و ملاسالاری و نه بیشتر.

در عوض من می پرسم مگر کار مردم و مردم سالاری در این خلاصه شده است که مرتب میان این نظام مطلقه و آن نظام مطلقه به فکر انقلاب و اصلاح بسود این و آن باشند؟ مگر این مردم کار بهتری و انتخاب بهتری که همان مردم سالاری باشد ندارند؟

اگر دارند پس آنگاه دست اندرکاران مردم سالاری بیایند و بنشینند پرسشهایی را مطرح کنند که در پاسخ به آنها مردم و مردم سالاری گامی به جلو بتواند بردارد.

در سالگرد پیروزی انقلاب محافظه کارانه بامورد است این پرسش ها و یا نظایرآنها را مطرح کنیم


  •  چرا در هنگامه قیام سراسری علیه نظام مطلقه سلطنتی،  انقلاب نیروهای ترقی خواه در سایه سنگین وشوم انقلاب محافظه کاران در نیمه راه باقی ماند و ییروز نشد؟

  • علت شکست انقلاب ترقی خواهان و پیروزی انقلاب محافظه کاران در چه عوامل اجتماعی سیاسی و.. در کشور نهفته است؟
  • چرا مردم سالاری، ترقی خواهی و انقلاب صنعتی قادر نشد در قیام سراسری بر روند اوضاع چیره شود؟
  • موقعیت کنونی این نیروها و شانس پیروزی شان در انقلاب آتی به چه گونه است؟
  • .........................................................................................
  • ..............................................................................


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر