۱۳۹۰ آبان ۳, سه‌شنبه

مارکسیستهای وطنی و مرحله تاریخی سرمایه داری در ایران


اول از همه اجازه دهید از فئودالیته به منزله یک دوران تاریخی که ما در ایران آن را به عصر قرون وسطی و یا میانه می شناسیم شروع کنیم. در این رابطه باید این نکته را خاطر نشان ساخت که میان یک عصر تاریخی موسوم به عصر فئودالیته از یکسو و از سوی دیگر جامعه فلاحتی فئودالی فرق وجود دارد. این ها یکی نیستند. و توجه به این امر برای داشتن یک رویکرد تاریخی و در برخورد به سرمایه داری در ایران و جهان مهم است. در عصر فئودالیته- به منزله یک دوران تاریخی - تنها یک جامعه- فلاحنی- مطرح نیست. همان گونه که می دانیم در نتیجه جدایی صنعت از زراعت و به تبع آن با پایه گذاری نخستین جامعه های شهری در دوران تاریخی فئودالیته نخستین شهرها پدیدار شدند. و در همین عصر تاریخی فئودالیته بوده است که نخستین بار در جامعه شهری در نتیجه جدای کار و سرمایه از هم سرمایه داری و به تبع آن جامعه و یا نظام سرمایه داری پدیدار گشت.



اما سرمایه داری عصر فئودالیته و به تبع آن جامعه سرمایه داری این دوران ، نه آزاد است و نه دوران ساز. این را از این رو تاکید می کنم چرا که برخی از مارکسیست های وطنی این را از یاد می اندازند که در دوران تاریخی فئودالیته برای نخستین بار جامعه و نظام سرمایه داری در سیر تکامل جامعه شهری پدیدار شد. این مناسبات سرمایه داری و این جامعه سرمایه داری - ایندو با هم یکی نیستند - که در عصر فئودالیته پدیدار شد با آن سرمایه داری و با آن جامعه سرمایه داری که آزاد و دوران ساز است فرق دارد. ما در ایران خودمان که کنون در حال گذار تاریخی از عصر فئودالیته به عصر پسا فئودالیته می باشد از زمان های بسیار دور دارای مناسبات سرمایه داری و جامعه سرمایه داری بوده ایم و سرمایه داری و جامعه سرمایه داری برای ایران فی نفسه پدیده نوینی نیست. اما این سرمایه داری و این جامعه سرمایه داری از نظر تاریخی دارای همان اوصاف و ماهیت فئودالی و قرون وسطایی - ماهیت یک جامعه بسته- است که که ما در نقد به تاریخ فئودالیته با آن مواجه هستیم



لاکن عصر تاریخی جدید با پیدایش جامعه های جدید از سرمایه داری و کارگری و به تبع آن با واژگونی آن قدرت دولتی که متناظر با عصر فئودالیته و جامعه های روستانی و شهری آن بود، امور سیاسی و دولتی را با قرار دادن در تناسب با جامعه های جدید و در حال تکوین از آن خصیصه خصوصی و فردی که در عصر ماقبل مانند ملک ارباب فئودال ملک طلق پادشاه از آن برخورداربودند را از امر خصوصی درآورده و به امر عمومی و اجتماعی متحول کرد. بدین ترتیب دولت سیاسی را به صورت موضوع مورد توجه عموم یعنی به صورت یک دولت واقعی در آورد و در این راه به طور اجتناب نا پذیری تمام رسته های فئودالی، انحصارات صنفی ، گروهای انحصاری و امتیازات را نابود کرد . این دوران جدید در هر کجا و در هر کشوری که آغازیدن گرفت خصلت خصوصی دولت را از او گرفت و در ازای آن ، از یک سو جامعه مدنی که به افراد تقسیم میشوند و از سوی دیگر دولت را که از سوی مردم تعیین می شوند قرار داد. در نتیجه این روند تکاملی از جامعه های فئودالی به جامعه های پسا فئودالی و مدرن است که امکان و زمینه های جدید اجتماعی و تاریخی پدیدار می شوند. در این شرایط جدید اجتماعی که عصر نوین و پسا فئودالی مولد آن است اتمیزه و روند اندیودوالیزه کردن انسان ها و به همراه آن اجتماعی شدن به کمال خود می رسد. تعلقات مختلف قبیله ایی، امتیازات طبقاتی و صنفی و... از بین می روند، با عمومی شدن امر دولت و تاکید این که مردم و جامعه منشاء قدرت می باشند زمینه های مشارکت عمومی و به تبع آن زوال دولت که همواره ماشین سرکوب در دست گروهی بوده است فراهم می گردد. با جدایی دولت از جامعه و نشان دادن این که آزادی جامعه در گرو زوال دولت است در عصر جدید زمینه ها تاریخی برای یک آزادی خواهی اصیل بیش از پیش فراهم می گردد...



نظر به آن چه که دستاوردهای عصر نو است می توان نتیجه گرفت رهایی و آزادی جامعه کارگری و به این معنا آزادی کامل انسانی در گرو رهایی جامعه کار از سلطه جامعه بالاسر - جامعه سرمایه - و به همراه آن در نابودی و زوال همیشگی دولت است. در عصر نوین نظر به جدایی میان جامعه و دولت و نقش محوری جامعه و غیر محوری بودن جایگاه دولت در هستی انسان، و نظر به اجتماعی شدن هر چه بیشتر انسان ها در یک جامعه واحد و جهانی تمامی زمینه های تاریخی برای رهایی کامل جامعه کارگری و به همراه آن انسان از نظام ها و مکانیزم های از خود بیگانه کننده انسانی نظیر تولید کالایی و مکانیزم پول و.... فراهم می گردد.



در این توجه خواننده را به این نکته جلب می دارم که توجه من در تمامی این سطور متوجه نقد سرمایه داری - که از سوی مارکس انجام پذیر شده - نیست. در حقیقت من دارم ماورای این نقد از سرمایه و سرمایه داری این مطالب را عنوان می کنم. مبحث من در واقع نه پیرامون سرمایه داری و جامعه و یا نظام سرمایه داری بل که پیرامون ادوار تاریخی نظیر فئودالیته و پسا فئودالیته و پسا مدرن است. من به این ترتیب در حال اشاره به این نکته هستم که در این ادوار تاریخی از فئودالیته تا کنون پیوسته سرمایه داری و جامعه سرمایه داری مطرح بوده است. نگاه به تاریخ سرمایه داری به ما نشان می دهد که سرمایه داری به منزله روابط اجتماعی و به مثابه یک نظام در عصر فئودالیته پدیدار گشته است و سپس در عصر های دیگر به اشکال دیگر تکامل یافته است. از سرمایه داری در کشور ما سه مفهوم وجود دارد:

  • سرمایه داری به منزله روابط اجتماعی-1
  • 2-سرمایه داری به منزله یک جامعه و یا نظام
  • 3-سرمایه داری به منزله یک دوران تاریخی

در واقعیت امر بیشتر مارکسیستهای وطنی وقتی از سرمایه داری سخن می رانند مد نظر شان سرمایه داری به منزله یک دوران تاریخی که به منزله دوران پسا فئودالتیه قابل مقابسه با دوران تاریخی فئودالیته است، نمی باشد. در حالیکه سرمایه داری از این منظر - از منطر تاریخی - تنها آن سرمایه داری نیست که ما آن را به شکل روابط اجتماعی و یا بصورت یک نظام یا جامعه می شناسیم.


سرمایه داری به مفهوم تاریخی و دورانی آن یک مرحله تمام و کمال تاریخی است که جایگزین عصر فئودالیته میشود. اما سرمایه داری به مفهوم غیر تاریخی - یعنی سرمایه داری به عنوان روابط اجتماعی و به مثابه یک نظام - به مراتب قدیمی تر از سرمایه داری به مثابه یک عصر تاریخی است. در کشور ما برخی از مارکسیستها این مفهوم تاریخی را از سرمایه داری گرفته اند و تنها بطور یک جانبه از سرمایه داری به عنوان جامعه و نظام و یا به شکل جزیی تر آن روابط سرمایه داری سخن می رانند. از همین روست که این مارکسیستها تنها به نقد مارکس به روابط و جامعه سرمایه داری توجه خود را معطوف می دارند که می دانیم این نقد نه تنها جهان شمول بل که برای همه ادوار سرمایه داری خواه صنفی- فئودالی ، خواه آزاد و لیبرال و خواه به شکل انحصاری آن صادق است.


لذا من از این دسته از مارکسیستها می پرسم

  1. آیا شما هیچ از خود پرسیده اید سرمایه داری در ایران صرف نظر از آن توصیفات که سرمایه داری چیست و چگونه کارکردی دارد - که در نقد مارکس آمده است - درکدام مرحله تکاملی خود است؟
  2. آیا شما اصلا سرمایه داری را به مراحل تکاملی متعدد تقسیم می نمایید؟
  3. آیا شما سرمایه داری را هم به منزله یک دوران پسا فئودالی می بینید یا نه؟ و یا این که نظیر بسیاری از مارکسیستها می گویید: خوب سرمایه داری سرمایه داری است؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر