در آغاز تک خدایی پدیده شناخته شده ای نبود. بشر نه خدای یگانه ایی را می شناخت و نه جهان دیگر که ماوای خدایان متعدد او باشد.
اندیشه اولیه فضل و برتری اندیشه ایی مرکب از روح و معنا نبود. برتری قوای طبیعت بر بشر و لذا تلاش در مهار نیروهای مادی و طبیعی از راه آیین های دینی در محدود های جریان داشت که می توان گفت که بشر در این مرحله آشنا به قلمرو های روحی و معنوی نبوده است.
نیروهای برتر مادی که دارای جایگاه اساسی در دنیا بودند در آغاز نیروهای خارجی و مادی بودند. در مرحله بعدی این نیروهای برتر مادی اتمیزه شدند و به نیروهای داخلی و مادی بدل گردیدند.
زمانی که نیروهای اساسی خواه داخلی و خواه خارجی از مادی به نیروهای روحی و معنوی مبدل گشتند از همین زمان بشر پا در مرحله تقسیم کیفی دنیا نهاد. او جهان مادی را به دو نیروی معنوی و نیروی جسمانی مبدل ساخت: قطب بندی به دو نیروی مادی و معنوی.
انتقال نیروهای روحی و معنوی به جهان دیگر یعنی فرا فکنی روح و معنا به جهان روحانی در پایان این مرحله صورت پذیر گشت: موازی سازی با جهان مادی.
در همین مرحله نهایی است که بشر جهان دیگر که ماوای خدایان متعدد بود را به گونه ایی پنداشت که توگویی این جهان ماوای خدای یگانه است: توحید
بنابراین این مراحل را می توان از آغاز چنین در یک جدول طبقه بندی کرد
- نیروهای برتر مادی. اما خارجی
- نیروهای برتر مادی اما داخلی. اتمیزه شده.
- نیروهای برتر معنوی داخلی. تبدیل اتم به روح
- نیروهای برتر معنوی خارجی
- انتقال نیروهای برتری روحی به جهان دیگر
- تک روحانی و تک خدایی
نکته تعیین کننده در همه این موارد این است که بشر نیروهای برتر را به مقام خدایی ارتقاء می داده و به موازات آن از مقام خود کاسته و رفته رفته از اراده، آزادی و مالکیت و معنا و... تهی می گردد
بر این پایه به جرات می توان گفت تاریخ خدا تاریخ سلب آزادی و مسخ انسان است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر