۱۳۹۰ خرداد ۷, شنبه

پیرامون افشاگری آخوند محمود نبویان


لحن و طرز سخن گفتن و اندیشیدن و استدلال آخوند محمود نبویان این مداح رهبری من را به یاد فایل صوتی مشفق و افشاگرای این معاون اطلاعاتی رهبری می اندازد، فایلی که سال پیش در سطح وسیع جنجال برانگیز شد. در بسیاری جهات این دو فایل صوتی شبیه بهم هستند.

در آن زمان مشفق به جنگ اصلاح طالبان رفت و اکنون نبویان جریان انحرافی را به این نحو هدف حملات خود قرار داده است. از بسیاری از جهات این رویدادهای این دو ساله اخیر در نابودی اصلاح طلبان یاد آور داستان های جنائی است که در آن معمولا جانیان اجیر گشته سپس خود در طی برنامه های پیچیده و از قبل تدارک شده با هدف از بین بردن هرگونه رد پای جنایت، خود قربانی جانیان گمارده شده بعدی می شوند.

ما اکنون چنانچه از منظر چنین داستانهایی به این رویداد های اخیر در از بین بردن اصلاح طلبان حکومتی و سپس در از بین بردن رد پای جانیان آن یعنی دولت احمدی نژاد نظر افکنیم هم بر سبیل اتفاق به چنین تشابهاتی بر می خوریم.

این صحنه هایی که امروز در برابر دیدگان ما جریان دارند گرچه بر حسب ظاهر به چنین داستان های جنایی شبیه اند و شاید هم در باطن هم به همین گونه باشند اما در پرتو فایل صوتی آقای محمد نبویان زوایای تاریک این رویداد های تیره و تار و اما بهر حال مخوف قدری روشن تر از گذشته می شود.

ما از طریق این فایل از یکسو بیش از پیش به شخصت کلیدی مصباح یزدی در رویداد های اخیر و یطور کلی مسائل کشور پی می بریم و از سوی دیگر به این مطلب که تیری که هم اکنون به سوی این جریان انحرافی روانه گردیده اتفاقی نیست بل که هدفمند می باشد یعنی ماهیت این جریان از قبل کمابیش به این آقایان و از جمله مصباح در حلقه های کلیدی و اطلاعاتی دایره رهبری روشن بوده است. اما این که چرا این تیر هم اکنون و به این سرعت بسوی این جریان از پیش شناخته شده در نظام حواله آن گردیده است در پاسخ به این پرسش عمومی تحلیل ها کم نیست. اما قبل از ورود به چنین تحلیل هایی بایستی یک نکته را از پیش برای این منظور پیرامون اصلاح طالبان و جریان انحرافی و اصول طلبان ولایی و... وهر جریان و جناح درون این نظام روشن کرد و یاد آور شد.

همان گونه که می دانید و همان طور که تاریخ رژیم هم پر از آن گواهی می دهد، نظام جمهوری اسلامی در مسیر تمرکز هرچه بیشتر و اصلاح و پالایش خود از جناح هایی است که روزی در یک ائتلاف عمل شوم و مهلک و سیاه برای تاریخ کشور از اسلامیستهای رنگاوارنگ تشکیل گردیده بود. این ائتلاف اسلامیستی اکنون در بستر روزگار در روند یکدست و یکپارچه شدن نظام بسود یک جناحی است که امروزه با نام مصباح و خامنه ای و... همراه است که در پس نظریه ولایت مطلقه فقیه سنگر گرفته اند و تاریخا اشخاصی نظیر شیخ فضل الله نوری و خمینی را در پرونده خود دارند. به عبارت عامیانه رژیم در طول حیات ننگین و سیاهش مرتب در حال پوسته انداختن است.

در نگاه من فرایند یکپارچه شدن و حذف جناح های شریک در جنایتی موسوم به جمهوری اسلامی در بستر رویدادهای نظام حاکم حائز ارزش و مقام کلیدی است. این در واقع همان روند تمرکز و انسجام در نظام استبدادی ولایت فقیه است که برخی آن را به غلط روند توتالیزاسیون نظام می خوانند. در حالیکه این نگرش منتهای پر لطفی در حق نظام ولایت فقیه است که بطور ساختاری توتالیتر می باشد و به این نحو در حال پوسته انداختن در بسنر اوضاع پرتلاطم داخلی و خارجی می باشد. من می خواهم به این نحو به یکی از فرمایشات آقای محمود نبویان که در فایل صونی هم آمده اشاره کنم که ناظر بر این نکته است که می فرمایند نحوه اداری و برخورد رئیس جمهور احمدی نژاد به وزرایش در انتصاب و اخراج آنها- مورد اژه ای - دیکتاتور منشانه بوده است. طبعا این آقا که در اساس فرمایشاتشان هر روند ترقی خواهی در کشور را در قالب فراماسیون و فراماسیونری می گنجانند فراموش می کنند که چنانچه تعبیرشان را از فراماسیونری در کشور پذیرا گردیم آنگاه کاربرد الفاظ دیکتاتور و دیکتاتوری و به معنای قرینه آن دمکرات و دمکراسی که ایشان استعمالش را به خود مجاز میبینند دست کمی از طرفند های فراماسیونری در راه انداختن اومانیسم و...ندارد که الفاظ دیکتاتور و دمکرات هم بر همان پایه ابداع شده اند. از این گذشته اگر این جناح نظام می خواهد کنون با حربه فراماسیونری جریان انحرافی و حریف را سر به نیست کند ، مسئله ایی است مربوط به خودشان اما از این که از این راه تلاش کند با دیکتاتور خواندن محمدی نژاد نظام جمهوری اسلامی را دمکراتیک جلوه دهد ، یعنی آن دمکراسی واقعی در ایران که از سوی جناح انحرافی بسوی دیکتاتوری سوق داده شده ، آنگاه این دیگر از آن خرعبلاتی است که به سادگی نمی توان از کنارش گذشت و از این رو این اشاره را ملزوم نمود.

اما گرچه پیرامون کاراکتر هریک از جناح های نظام و ویزگی هر یک از آنهاییکه که به نحوی از انحا مخالف حکومت سکولار و لائیسته می باشند سخن کم نیست لاکن آنچه که در مشاهده روند از هم پاشیدگی جبهه اسلامیستهای ایرانی که روزی با هم موتلف و متحد بودن می توان گفت بطور کلی از دو بعد داخلی و جهانی است.

از نظر بعد داخلی عملا کف گیر این اسلامیستها وسیعا به ته دیگ خورده است و دیگر حنایشان پیش مردم رنگی ندارد. اسلامیسم صرف نظر از نوع قرائت آن تجربه تلخی است که مردم ایران به بهای گزاف در انبان خود نهاده اند و دیگر در ایران حائز ارزش مصرف گذشته نیست. گرچه این ماجرا هنور به کلی به پایان خود نرسیده است و این و یا آن گروه از آن هنوز بر این هستند که در تلاشهای مذبوحانه قرائت دیگر و شکل زمان پسند تری از آن را احیاء کنند اما در حقیقت امر در یک نگاه کلی اسلامیسم پدیده ای است متعلق به گذشته ایران که هنوز تماما نگذشته است.

از نگاه دیگر در سطح خارجی و منطقه هم سرنوشت اسلامیسم بهتر از سرنوشت داخلی آن نیست. به هر حال خواه از نظر داخلی و خواه از نظر خارجی رژیم جمهوری اسلامی شدیدا به بن بست رسیده و زیر فشار های فراوان داخلی و خارجی قرار دارد و به این نحو پیش از پیش در برابر یک دو راهی واقع گشته است: یا تطبیق و اصلاح با قرائت های دیگر نظیر اصلاح طلبی، حرکت سبز ولایی، و حرکت انحرافی و یا این که محتوم به فرو پاشی و سرنگونی است.

درست به همین علت است که نظر به حوادث سریع منطقه نظام از درون در پی پاسخ گویی سریع و شتاب آلود به نیاز های جدید زمانه و منطقه است. یعنی امری که به سهم خود موجبی گشته است که تضاد های جناح های درون نظام که زمانی براساس یک جبهه بندی موسع از اسلامیستهای کشور شکل گرفته بود کنون عمیق تر از گذشته گردد و زحم های قدیمی سریعا شروع به دهان باز کردن نمایند. چرا که هر یک از این میراث خواران نظام در قبال شرایط جدید بوجود آمده کنونی با احساس مسئولیت و مالکیت بر نظام، نسخه خاص خود را برای تجویز کردن در آستین دارد. بر همین منوال و راستا می باشند اقداماتی که از جانب جریان انحرافی و تیم احمدی نژاد و مشایی صورت پذیر می گردند و به نحوی که هم در فایل صوتی بالا آمده است متعاقبا از سوی آخوند محمود نبویان تحت عنوان طرح های اصلاحی فراماسیونری شدیدا مردود و مخالف اصل ولایت فقیه قلمداد می شوند....

اما از سوی دیگر همان گونه که هم در فایل صوتی می شنوید جریان انحرافی یک جریان ارگانیک و ریشه ایی در درون نظام جمهوری اسلامی را تشکیل می دهد که اگر هم در برابر حوادث جدید بوجود آمده در ایران و منطقه داروی شفا آمیز خود را از راه خود مطرح گرایی برای تداوم بقای نظام ننگین جمهوری اسلامی نسخه پیچی می کند،- که می بینیم و در فایل هم از زبان آخوند محمود نبویان می شنویم که چنین نسخه ایی به علل در آن جا عنوان و مستدلل شده به مذاق رهبری خوش نمی شیند و با اصول آن منافات داردو...،- با این وجود نباید از خاطر انداخت در نفس خود چنین نسخه شفابخش و خود مطرح گرایی از روی احساس مسئولیتی در قبال نظامی تجویز می شود که این نظام به سهم خود دست پرورده چنین نسخه نویسان است .

به عبارت اولی این باند مشایی فقط یک جریان انحرافی در درون نظام نیست که از دیروز در این نظام ناگهان سرو کله اش پیدا شده باشد و حالا بر پایه گاز شکم در پی خودسری و به قول آخوند نبویان در فایل صوتی در پی دیکتاتوری و نافرمانی از رهبری و فرامیان و منویاتش باشد. در حقیقت امر این باند از همکاران بسیار قدیمی و رفیق راه طولانی و شریک دزد باند رهبری است که از سال های سال این دو دست به دست هم داده اند و به کمک هم این نظام را به این نحو با هزینه های گزاف به ضرر ملت سر پا نگه داشته اند، اگر هم اکنون در میراث خواری نظام در یک شرایط جدیدو حساس و مرگ آور چنین به جان هم افتاده باشند

از این رو مقابله با این جریان قدیمی و ارگانیک و ریشه ایی نظام که در تارو پودهای ساختار آن گسترده شده کار آسانی نیست که جناح رهبری در برابر خویش نهاده است و این را آخوند نبویان به خوبی می داند و از فحوای کلامش در فایل صوتی هم آشکار است.

بر این اساس باید ماند و دید که کار این درگیری ها سرانجام به کجا ختم میشود. در همین راستا هیچ شکی نیست که حوادث ماه های آتی در ایران آبستن حوادث مهمی برای ساکنان کشور آن خواهد بود.

بااین وجود روزی اگر نظام و باند رهبری موفق شود این جریان و یار قدیمی خود را که امروزه آنرا جریان انحرافی می خواندش به هر شکلی که شده از کالبد نظام به سود خود جراحی کند، آنگاه صرف نظر از خون ریزی هایی که این جراحی در پی خواهد داشت، آنچه مسلم است این است که از این راه سرانجام نظام یکدست تر از گذشته اتاق عمل را ترک خواهد نمود. اما این که نظامی که از این جراحی سر بلند خواهد کرد در واقع همان آلترناتیو و پاسخی موفقت آمیز و مناسبی است که این نظام در تطبیق با شرایط داخلی و خارجی در آستین خود دارد، مسئله دیگری است.

و درست همین مورد است که ازویژگی های رویداد هایی را تشکیل می دهد که رژیم ایران مسبب آن است. یعنی رژیم ایران در شرایط فزاینده ایی از دمکراسی و آزدای خواهی در طول حیات خود روند یکپارجگی و تمرکز هر چه بیشتر را طی می کند که آن شرایط بر عکس در روند هر چه عمیق تر شدن خود بیش از پیش از رژیم پیمودن مسیر خلافش را یعنی مسیر فضای باز سیاسی و پلورالیته، دمکراسی و... را طلب می کند.

بدینسان است که رژیم از بدو تاسیسش تماما در حال شنا کردن در خلاف جریان رود زمانه و منطقه است. و از همین روست که رژیم مجبور می شود در مسیر خلافی که طی می کند با صرف انرژی و هزینه های گزاف برای فائق آمدن به مشکلاتی که خود مسبب آن است کمر بند ها را محکم تر از گذشته ببندد و بر ملت و بر خود بیش از پیش سخت گیری روا دارد.

گفتیم پیش بینی آنچه که در آینده از این دل این رویدادها و منازعات جاری سر برون خواهد آورد از هم اکنون به آسانی مقدور نیست.اما با این وجود می توان حدس و گمانه هایی پیرامون آن را از پیش روانه آن کرد.

به نظر نمی آید که برای بازگشت جریان اصلاح طلبی در رژیم جایی باقی مانده باشد. از سوی دیگر پیروزی باند رهبری بر باند جریان انحرافی که جریان دارد قابل پیش بینی است. اما در فردای این پیروزی است که نظام ولایت فقیه برای تداوم خود باید خانه تکانی کند. در این خانه تکانی است که مرگ خامنه ای و تغییر و تحولاتی که پشت بند آن صورت پذیر خواهد شد این شانس را به جریانی از درون جنبش سبز الهی و ولایی اعطا میکند که با کاندیداتوری حسن خمینی برای رهبری نظام و انجام تغییراتی بکوشد در پاسخ به اصلاحات خواهی مردم ایران و منطقه نظام ولایت فقیه را دستخوش آنچنان اصلاحاتی کند که از این راه آب هایی که اکنون به مرور زمان در پشت آن سد شده اند و برای اصل نظام مهلک گشته اند به این نحو مفری برای خروج آن بیابند. یعنی احتمال گشایش چنین روزنه هایی درنظام با هدف انسداد بعدی راه آزادی و دمکراسی در ایران وجود دارد. گرچه همان گونه قبلا عرض شد نظر به وجود متغیر های فراوان داخلی و خارجی پیش بینی حوادث آینده کشور یا ناممکن است و یا بسیار دشوار.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر