جنبش به سازش می انجامد یا به تغییر؟
جناب آقای بنی صدر
با درود فراوان و سلامتی برای شما،
چند روزی است بفکر فرو رفته ام که سرنوشت این جنبش به کجا ختم میشود. شاید ترس سئوال کنندگان از آینده باعث شده است که من بدنبال یک پاسخ درستی باشم. وقتی دوستان از ایران زنگ می زنند می پرسند ما که در مبارزه هستیم ولی آینده چه میشود؟. البته شما به صور مختلف تلاش نموده اید از نظر تئوری به این مسئله پاسخ دهید. اما سئوال کنندگان پاسخ ملموس می خواهند. تا آنجائی که در توان فکریم است به دوستان و خود پاسخ می دهم و حتی قصد داشتم در این زمینه مقاله ای بنویسم. ولی باز قانع نمی شدم و به شما استاد خود رجوع کرده ام تا با کمک شما بتوانم پاسخ شایسته ای پیدا نمایم.
قبل از وارد شدن به سئوال، شرایط جنبش را من به دوحالت تقسیم می کنم.
1- احتمال اول اینست که سازشی در بگیرد. مثلاً با کنار گذاشتن احمدی نژاد یا هر کار دیگری. واقعیت اینست که حتی رادیکالترین بخش اصلاح طلبی که گنجی نمونه اش است، در عمق تفکرشان با این نظام چندان اختلافی ندارند. اینان در نهایت با خامنه ای ( سلطان حاکم ) مخالف هستند و درک نا چیزی از حاکمیت مردم و حق و آزادی دارند. آقای کدیور علاوه بر اینکه با جدائی دین از حکومت موافق نیست، هنوز معتقد است در جامعه دینی مثل ایران، بالاخره عالمان دینی باید بر سیاست نظارت داشته باشند. و یا برای نمونه، آقای گنجی بطور زیرکانه ای وقتی می خواهد روشنفکران را تقسیم کند از کلماتی مثل با دین و بی دین استفاده می کند و بی دین در فرهنگ عمومی ایرانیان، برابر با کافر است و کافر هم در فقه ارسطوئی تکلیف اش مشخص است. بیانیه اخیر موسوی و حتی بیانیه 5 تن در خارج کشور، قدری بوی سازشی را می دهند که می تواند انجام پذیرد. چگونه میشود آقای گنجی که قصد دارد آقای خامنه ای را به اتهام ارتکاب جنایت علیه بشریت به دادگاه بین المللی بکشاند، یکمرتبه طرفدار مذاکره با این جنایت کار میشود و در برنامه تفسیر خبر شنبه شب صدای آمریکا می گوید بله میر حسین می تواند با حاکمین به مذاکره ( مصالحه، از من است) بپردازد. خدا عالم است الان پشت پرده چه می گذرد. استعفای حسینیان و متهم کردن مرتضوی و نامه محسن رضائی به خامنه ای شاید نشانه هائی باشند از سازشی در حال وقوع. این سازش، شاید مردم را بطور موقت آرام کند، ولی مشکل رهائی از استبداد مافیاها را حل نمی کند.
2 – احتمال دوم، احتمالی است که بنظر من، وقوعش دارد قطعی می شود. مردم مصمم به مبارزه خود ادامه می دهند همانطورکه در این 7 ماه با رادیکالتر و جدی تر کردن مبارزه خود به جهان پیام داده اند ما قصد استقامت را تا پایان دادن به این رژیم و برقرار کردن دموکراسی را داریم. این احتمال همان است که دوستانم در ایران هم وقوع آن را قطعی تر می دانند.
حال سئوال را بر حالت دوم قرار می دهیم.
1- جنبش در روز عاشورا را مبنا قرار دهیم: در این روز، قریب به دو میلیون تهرانی در جنبش شرکت کرده اند. حال اگر این دو میلیون، سه میلیون بشود و مردم بروند رادیو و تلویزیون و چند تا پادگان را تصرف کنند و بخشی از ارتش و پاسداران به مردم ملحق شوند، در صورت تحقق این فرض، چه افرادی و چه ارگان و سازمانی می خواهد مدیریت مردم را در دست بگیرد و تکلیف چیست؟
2 - اکنون جنبش با دو چالش روبرو است که عبارتند از:
الف) ضعف مدیریت و سازماندهی جنبش.
ب) نا روشن بودن استراتژی جنبش.
باور بفرمائید یکی از علل سراسری نشدن جنبش در ایران این است که مردم بدرستی ایمان چندانی به این رهبری یا سمبل ها ندارند و بسیاری در شهرستانها فکر می کنند این جنبش به سازش کشیده میشود. برای نمونه دوستان شهرستانی ام نسبت به تهرانی ها بیشتر بر این باورند که رژیم سرنگون نمی شود. و یکسری بدرستی وحشت دارند که دوباره این جناح بیاید و آنان را به دوران طلائی امام ببرند یعنی هیچ.
سئوال دوم من اینست چگونه عملاً می توانیم به این دو چالش پاسخ دهیم؟
بهرحال سئوال درستی امروز مطرح است که آینده چه میشود و واقعاً برخی وحشت دارند که نکند این بار امام دیگری از این جناح بر آنان مستولی شود؟. نظر بر این مبنا است که افراد این جناح هم در قدرت بوده اند و بخشی از سپاه و وزارت خانه ها را دارند و هم سرانشان سابقه حکومت کردن را دارند و هم بخشی از مردم و روشنفکران ( جمهوری اسلامی خواهان) را با خود بهمراه دارند. پس اگر باند خامنه ای و احمدی نژاد سرنگون شدند، چه اطمینانی می توان داشت که دموکراسی بر قرار کنند و وقتی صریح می گویند 200 سال دیگر هم دموکراسی در ایران برقرار نمی شود؟
پیروز و پایدار باشید
فرید راستگو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر