این نوشته که پیشتر در 7 شماره یادداشت برداری شد پس از یک ویرایش ناچیز با انگیزه انسجام مطلب به این گونه که در زیر خواهد آمد، ارائه می گردد. من «اونیفکاسیون» را مبنایی برای نوشته های بعدی قرار خواهم داد
برداشتی که من از تاریخ اجتماعی بشر دارم یعنی در مطالعه که از کتب علمی - تاریخی نموده ام به این نتیجه رسیده ام که جامعه های اشتراکی و پراکنده آغازین در طول یک پروسه طولانی از تحولات به سوی تشکیل یک جامعه واحد و اشتراکی و جهانی پیش می روند.
من این فرآیند طولانی تاریخ اجتماعی بشر را فرآیند اونیفکاسیون نام می نهم . در پروسه جهانی اونیفکاسیون است که ما می بینیم جامعه های روزی پراکنده و از هم جدای انسانی در قالب یک جامعه واحد، جهانی و اشتراکی بهم می پیوند.
برخی به این نظرند که اونیفکاسیون هدفمندی تاریخ اجتماعی را گواهی می دهد. من به شخصه به این نظر نیستم. چنین هدفی از سوی هیچ مبدایی برنامه ریزی شده نیست. تشکیل جامعه نهایی، واحد و اشتراکی یک نتیجه است نه یک هدف از پیش برنامه ریزی شده.
نکاتی در رابطه با فرآیند اونیفکاسیون توجه ام را به خود جلب کرده است که عرض می کنم. از ناظران گذشته این پروسه جهانی مرحله بندی زیر وجود دارد که معرف حضور همگان است:
مرحله اشتراکی - مرحله برده داری، مرحله فئودالی و مرحله سرمایه داری و مرحله نهایی یعنی اشتراکی.
من برداشتم از موضوع اونیفکاسیون این است بی آنکه مرحله بندی بالا و گذشته اشتباه باشد در واقع دقیق نیست.
علل آن در طی این نوشته روشن خواهد شد.
از جامعه های اشتراکی اولیه تا جامعه واحد و اشتراکی بعدی یک حد فاصلی وجود دارد که در آن همه مراحل اجتماعی در زیر یک چتر واحد می توانند گنجانیده شوند:
جامعه های ضد اشتراکی.
در واقع قانون اصلی همان اصل تز، آنتی تز و سنتز می باشد.
تز اولین همان جامعه های اشتراکی است و آنتی تز همان پروسه طولانی و مابینی از جامعه های ضد اشتراکی و سرانجام از ادغام تز و آنتی تز، این سنتز جامعه واحد و اشتراکی است که تولید می شود.
نکته مهم در این جا پس بدینسان پروسه طولانی آنتی تز یعنی حد میان میان آغاز و پایان می باشد. یعنی دوره ایی که بشر امروزین بگونه ای در آن واقع است. در این جا، در واقعیت امر این دوره مابینی و وسطی است که باید مورد بررسی قرا گیرد:
اولین مولفه دوره وسطی در ضد اشتراکی بودن آن است.
در دوره وسطی مالکیت بر اقتصاد اشتراکی نیست. دیگر مولفه های این دوره عبارتند از :
از آنچه گفته شد نتیجه می گیریم که مشخصات و کیفیات اصلی همه جامعه های بشر در دوره میانی و تاکنون در سه چیز می باشد:
برداشتی که من از تاریخ اجتماعی بشر دارم یعنی در مطالعه که از کتب علمی - تاریخی نموده ام به این نتیجه رسیده ام که جامعه های اشتراکی و پراکنده آغازین در طول یک پروسه طولانی از تحولات به سوی تشکیل یک جامعه واحد و اشتراکی و جهانی پیش می روند.
من این فرآیند طولانی تاریخ اجتماعی بشر را فرآیند اونیفکاسیون نام می نهم . در پروسه جهانی اونیفکاسیون است که ما می بینیم جامعه های روزی پراکنده و از هم جدای انسانی در قالب یک جامعه واحد، جهانی و اشتراکی بهم می پیوند.
برخی به این نظرند که اونیفکاسیون هدفمندی تاریخ اجتماعی را گواهی می دهد. من به شخصه به این نظر نیستم. چنین هدفی از سوی هیچ مبدایی برنامه ریزی شده نیست. تشکیل جامعه نهایی، واحد و اشتراکی یک نتیجه است نه یک هدف از پیش برنامه ریزی شده.
نکاتی در رابطه با فرآیند اونیفکاسیون توجه ام را به خود جلب کرده است که عرض می کنم. از ناظران گذشته این پروسه جهانی مرحله بندی زیر وجود دارد که معرف حضور همگان است:
مرحله اشتراکی - مرحله برده داری، مرحله فئودالی و مرحله سرمایه داری و مرحله نهایی یعنی اشتراکی.
من برداشتم از موضوع اونیفکاسیون این است بی آنکه مرحله بندی بالا و گذشته اشتباه باشد در واقع دقیق نیست.
علل آن در طی این نوشته روشن خواهد شد.
از جامعه های اشتراکی اولیه تا جامعه واحد و اشتراکی بعدی یک حد فاصلی وجود دارد که در آن همه مراحل اجتماعی در زیر یک چتر واحد می توانند گنجانیده شوند:
جامعه های ضد اشتراکی.
در واقع قانون اصلی همان اصل تز، آنتی تز و سنتز می باشد.
تز اولین همان جامعه های اشتراکی است و آنتی تز همان پروسه طولانی و مابینی از جامعه های ضد اشتراکی و سرانجام از ادغام تز و آنتی تز، این سنتز جامعه واحد و اشتراکی است که تولید می شود.
نکته مهم در این جا پس بدینسان پروسه طولانی آنتی تز یعنی حد میان میان آغاز و پایان می باشد. یعنی دوره ایی که بشر امروزین بگونه ای در آن واقع است. در این جا، در واقعیت امر این دوره مابینی و وسطی است که باید مورد بررسی قرا گیرد:
اولین مولفه دوره وسطی در ضد اشتراکی بودن آن است.
در دوره وسطی مالکیت بر اقتصاد اشتراکی نیست. دیگر مولفه های این دوره عبارتند از :
- - جامعه تابع اقتصاد می باشد. اقتصاد مسلط و جامعه تابع است. این را من برای سهولت مطلب جامعه اقتصادی نام می نهم. عکس جامعه اقتصادی این است که ما در آغاز و پایان بر می خوریم یعنی در تز و سنتز: اقتصاد در خدمت جامعه است. من این آخری را به این مفهوم یاد شده اقتصاد اجتماعی نام می نهم.
- رهایی انسان از کار انسانی محدود است. اکثریت انسان های رها از کار نیستند. در این دوره اقلیت توانسته است خود را از قید کار انسانی رها سازد. برای اکثریت این امکان تاریخی وجود ندارد
از آنچه گفته شد نتیجه می گیریم که مشخصات و کیفیات اصلی همه جامعه های بشر در دوره میانی و تاکنون در سه چیز می باشد:
- مالکیت خصوصی بر اقتصاد
- جامعه اقتصادی یعنی جامعه در خدمت اقتصاد
- رهایی نسبی وقلیل انسانها از کارانسانی
ما به این سه کارکتر و مولفه اصلی در کلیه جامعه های دوره میانی برمی خوریم خواه این جامعه ها عشیرتی باشند، خواه زراعی و خواه صنعتی.
- جوامع متکی بر دامداری: جامعه های عشیرتی یا چادرنشینان
- جوامع روستایی و زراعی
- جوامع صنعتی یا شهری
برای این سه نوع از جامعه سه نوع رابطه اجتماعی کشف شده است:
- برده داری
- سرواژ یا ارباب رعیتی
- سرمایه داری
پیرامون دوره میانی اختلاف نظر هایی وجود دارد که عرض می کنم:
اولین اختلاف نظر در مورد تقدم و تاخر دامداری و زراعت است. برخی به این نظرند که دامداری مانند صنعت از دل زراعت و تمدن جدا شده است. یعنی اول زراعت و اسکان یافتگی بوده و سپس چادرنشینی و دامداری.
از نظر من اصلا چنین نیست. در واقعیت امر این دامداری و چادرنشینی است که برجامعه زراعی مقدم است. در مورد جامعه دامداری و کوچی به این نظرم که اصل جدایی این جامعه ها از جامعه های اشتراکی بوده است.
به این نظرم جامعه های کوچی سه مرحله را طی کرده اند تا به جامعه های امروزین خود رسیده اند. غالب جامعه های کوچی که ما می شناسیم از همین دوره سوم می باشند.
من با این نظر مخالفم که برده داری خاصه جامعه زراعی است. آن گونه که من از تاریخ برداشت کرده ام کوچنشینی در دوره گذشته اش از برده داری بی بهره نبوده است.
تمایل زیاد کوچنشینان به برده گیری و مداخله در تجارت برده موید این است که جامعه های عشیری گذشته به برده داری متمایل بوده اند. آنچه که مسلم است این تمایل به برده و برده داری که در دوره های اولیه از هستی چادرنشینی وجود نداشته است.
تمایل شدید به داشتن برده و اعمال دولت و خشونت و.. شاید از عللی بوده که برخی به این نظر شده اند که جامعه های دامی از دل جامعه های زراعی بیرون آمده اند.
در خصوص جامعه های فلاحتی و روستایی هم به همین گونه است. این جامعه ها دارای سه مرحله اولین، میانی و پایانی می باشند.
فئودالیته در واقع اوج و پایان عصر جوامع زراعی است.
جوامع شهری تا کنون دارای چهار مرحله زیر بوده اند:
اولین اختلاف نظر در مورد تقدم و تاخر دامداری و زراعت است. برخی به این نظرند که دامداری مانند صنعت از دل زراعت و تمدن جدا شده است. یعنی اول زراعت و اسکان یافتگی بوده و سپس چادرنشینی و دامداری.
از نظر من اصلا چنین نیست. در واقعیت امر این دامداری و چادرنشینی است که برجامعه زراعی مقدم است. در مورد جامعه دامداری و کوچی به این نظرم که اصل جدایی این جامعه ها از جامعه های اشتراکی بوده است.
به این نظرم جامعه های کوچی سه مرحله را طی کرده اند تا به جامعه های امروزین خود رسیده اند. غالب جامعه های کوچی که ما می شناسیم از همین دوره سوم می باشند.
من با این نظر مخالفم که برده داری خاصه جامعه زراعی است. آن گونه که من از تاریخ برداشت کرده ام کوچنشینی در دوره گذشته اش از برده داری بی بهره نبوده است.
تمایل زیاد کوچنشینان به برده گیری و مداخله در تجارت برده موید این است که جامعه های عشیری گذشته به برده داری متمایل بوده اند. آنچه که مسلم است این تمایل به برده و برده داری که در دوره های اولیه از هستی چادرنشینی وجود نداشته است.
تمایل شدید به داشتن برده و اعمال دولت و خشونت و.. شاید از عللی بوده که برخی به این نظر شده اند که جامعه های دامی از دل جامعه های زراعی بیرون آمده اند.
در خصوص جامعه های فلاحتی و روستایی هم به همین گونه است. این جامعه ها دارای سه مرحله اولین، میانی و پایانی می باشند.
فئودالیته در واقع اوج و پایان عصر جوامع زراعی است.
جوامع شهری تا کنون دارای چهار مرحله زیر بوده اند:
- مرحله ماقبل سرمایه داری
- مرحله مادون و تجاری
- مرحله صنعتی
- مرحله امپریالیستی
مطابق ملاحضات بالا فرقی نمی کند در دوره میانه و آنتی تز، شما در کدام جامعه کوچی، زراعی و شهری و در کدام یک از مراحل رشد و تکاملی آن باشید مهم هرباره سه مولفه اصلی در کلیه دوران میانی از تاریخ تکامل اجتماعی بشر است که برای همه آنها صادق است:
- مالکیت خصوصی بر اقتصاد
- جامعه اقتصادی- جامعه در خدمت اقتصاد
- رهایی قلیلی از کار انسانی در حیطه اقتصادی
برعکس فرآیند تاریخی اونیفکاسیون اجتماعی در واقع در مرحله پایانی خود این سنتز را خواهد داشت که
- مالکیت اجتماعی بر اقتصاد
- اقتصاد اجتماعی - اقتصاد در خدمت جامعه
- رهایی کلیه بشر از کار انسانی در حیطه اقتصادی
عنوان شد این ها که نامبردیم، اهداف تاریخی و اجتماعی پروسه جهانی از اونیفکاسیون نیستند بل نتیجه جهانی فرآیند آن می باشند. برای فهم بیشتر مطلب پروسه جهانی اونیفکاسیون باز گردیم به دو مدل از جامعه های اشتراکی
- جامعه های اشتراکی اولیه
- یکتا جامعه اشتراکی و جهانی
اولین اختلافی که ما در این مقایسه به آن بر می خوریم تعدد و تفارق است. در مرحله آغازین تاریخ اجتماعی، بشر در جامعه های اشتراکی پراکنده از هم می زیست. اما در مرحله اشتراکی نهایی همه جامعه های بشری در یک جامعه واحد و گلوبال به هم می پیوندند و یکی می شوند. در این مرحله وطن انسان، جهان است که به آن مرحله جهان وطنی هم می گویند.
دومین اختلاف این است که در جامعه های اشتراکی اولیه رهایی از کار انسانی و اقتصادی مطرح نبود. همه باید یکسان به کار می پرداختند اما در جامعه اشتراکی نهایی رهایی همه انسان ها از اشتغال از کار انسانی و اقتصادی تضمین می شود.
وجوه مشترک در این دو جامعه در این است که: در هر دو جامعه مالکیت بر اقتصاد عمومی و اشتراکی است. و دوم این که مبحث اقتصاد در خدمت جامعه یا اقتصاد اجتماعی است. در دوره های تز و سنتز ، نه تنها مالکیت بر اقتصاد اشتراکی است بل این اقتصاد در خدمت جامعه است. یعنی برخلاف دوره میانی و آنتی تز، جامعه انسانی اسیر اقتصاد نیست.
اسارت انسان در چنبره اقتصاد حاصل دوره میانی و آنتی تز می باشد. در این دوره جامعه انسانی در خدمت اقتصاد و کار می باشد. جامعه هست تا در خدمت اقتصاد باشد
در این مرحله حتی آنها آن عده قلیلی که از کار اقتصادی - انسانی رها شده اند، اسیر چنگال اقتصادی و در خدمت اقتصاد می باشند. این ها گرچه خود به شخصه به کار انسانی مبادرت نمی کنند اما از خود بیگانگی از مولفه های عمومی دوره میانی است.
همان گونه پیشتر هم متذکر شده ایم فرآیند جهانی اونیفکاسیون یک برنامه و یک اهداف از پیش تعیین شده نیست. این درست است که ممکن است ما در ادراکمان از این فرآیند جهانی اتحاد دچار اشتباه شده باشیم یعنی آنگونه برخی می گویند نه از آغاز تعدد و پراکندگی بوده و نه در پایان آن مرحله وحدتی خواهد بود.
با این وجود ما با این ها که این ادراکمان از تاریخ اجتماعی بشر را ندارند در یک نکته مشترکیم که تاریخ اجتماعی بشر تاریخ اجرای اهداف از پیش تعیین شده ایی نیست خواه این اهداف اونیفکاسیون باشد و خواه نباشد.
بدین سان آنچه از آن باقی می ماند اختلاف مان از اداراک درست و واقعی از تاریخ اجتماعی بشری است.
بهترین بوته آزمایش هر ادارک تاریخی کدام است؟ خود تاریخ بشر.
در فرآیند عملی تاریخ بشر است که هر نظریه و ادراکی از آن صحت و سقم خویش را زمانی نشان خواهد داد. تا آن زمان اما وظیفه ما ارائه برداشتی است که ما داریم.
نکته دیگر این که باید برغم کلی بودن چنین نوشتجاتی نباید چنین ارائه برداشتهایی را با فلسفه تاریخی اشتباه گرفت.
بنابراین هرباره نه این گونه کلی پردازی ها بل هرباره تاریخ نویسی جهان است که باید مورد نظر ما باشد. باید آغازید و از مراحل اولیه شروع نمود و مرحله بر مرحله سیر تاریخی جهانی بشر را از آغاز تا کنون در همه مسیرها و جویبارها - حتی خشیکیده - نشان داد.
باید اقیانوس واحد و جهانی که سرانجام از این جویبارهای پراکنده حاصل می شود را در اعمال امروزین در اتحادهای قاره ایی و.. نشان داد.
دیگر نکته مهم این است همانگونه که در مراحل پیشین اقوامی بودند که حالا نیستند، در آینده هم هیچ تضمینی بر این نیست که همه اقوام امروزی در تشکیل اقیانوس اونیک آتی سهیم باشند.
برای سهم در تاریخ سازی آتی باید امروز هر قوم خود تعیین کننده باشد. همان گونه که همه در آغاز نبودند در پایان هم همه نخواهند بود.
با این وجود ما با این ها که این ادراکمان از تاریخ اجتماعی بشر را ندارند در یک نکته مشترکیم که تاریخ اجتماعی بشر تاریخ اجرای اهداف از پیش تعیین شده ایی نیست خواه این اهداف اونیفکاسیون باشد و خواه نباشد.
بدین سان آنچه از آن باقی می ماند اختلاف مان از اداراک درست و واقعی از تاریخ اجتماعی بشری است.
بهترین بوته آزمایش هر ادارک تاریخی کدام است؟ خود تاریخ بشر.
در فرآیند عملی تاریخ بشر است که هر نظریه و ادراکی از آن صحت و سقم خویش را زمانی نشان خواهد داد. تا آن زمان اما وظیفه ما ارائه برداشتی است که ما داریم.
نکته دیگر این که باید برغم کلی بودن چنین نوشتجاتی نباید چنین ارائه برداشتهایی را با فلسفه تاریخی اشتباه گرفت.
بنابراین هرباره نه این گونه کلی پردازی ها بل هرباره تاریخ نویسی جهان است که باید مورد نظر ما باشد. باید آغازید و از مراحل اولیه شروع نمود و مرحله بر مرحله سیر تاریخی جهانی بشر را از آغاز تا کنون در همه مسیرها و جویبارها - حتی خشیکیده - نشان داد.
باید اقیانوس واحد و جهانی که سرانجام از این جویبارهای پراکنده حاصل می شود را در اعمال امروزین در اتحادهای قاره ایی و.. نشان داد.
دیگر نکته مهم این است همانگونه که در مراحل پیشین اقوامی بودند که حالا نیستند، در آینده هم هیچ تضمینی بر این نیست که همه اقوام امروزی در تشکیل اقیانوس اونیک آتی سهیم باشند.
برای سهم در تاریخ سازی آتی باید امروز هر قوم خود تعیین کننده باشد. همان گونه که همه در آغاز نبودند در پایان هم همه نخواهند بود.
مطالبی که در پیش مطرح شده اند از یک جهت دیگر هم حائز اهمیت می باشند: نابودی سرمایه داری
براساس مطالب پیشین، نگفته پیداست جامعه اونیک و اشتراکی آتی در چهار مولفه با شرایط اجتماعی امروزین انسان متفاوت است:
براساس مطالب پیشین، نگفته پیداست جامعه اونیک و اشتراکی آتی در چهار مولفه با شرایط اجتماعی امروزین انسان متفاوت است:
- اولا جامعه آتی یکتا جامعه بشری کره خاکی ما است. جهان و یا گلوبوس وطن همه انسان ها قرار می گیرد.
- شکل مالکیت بر اقتصاد در جامعه گلوبال با شکل مالکیت بر اقتصاد در جامعه های پیشین متمایز و متضاد است. اگر در جامعه های پیشین این مالکیت خصوصی است در جامعه گلوبال ، این مالکیت بر اقتصاد، اشتراکی است. در این رابطه بیشتر توضیح خواهیم داد
- در آتیه این اقتصاد است که در خدمت جامعه انسانی است و نه برعکس نظایر وضعیت امروزین. از خودبیگانگی انسان و اسیر اقتصاد و مکانیزم های درونی آن بودن، از بین می رود
- رهایی از کار انسانی و اقتصادی عمومی می شود. نظر به رشد بسیار بالای فنی و .. رهایی کلیه انسان ها از کار انسانی تضمین می شود
این که بشر امروزین روزگاری به این چنین سطح از تکامل اجتماعی نایل خواهد آمد و یا این که براستی تاریخ ما را به این سمت رهنمون خواهد کرد.. گفتیم این ها مطالبی اند که مورد توجه ما در این ملاحضات نیستند.
در این جا این کافی است به نکته های زیر توجه داشته باشیم:
- تضاد جامعه سرمایه داری با جامعه جهانی آتی از حیث مالکیت بر اقتصاد در شکل خصوصی و اجتماعی آن است. در سرمایه داری این شکل خصوصی و در جامعه اشتراکی آتی این شکل عمومی است. برخلاف این گفتمان دایر براین که در سرمایه داری تضاد میان کار وسرمایه است، ما می گوییم در این رابطه تضاد اصلی باز میگردد بر دو شکل از مالکیت بر اقتصاد: خصوصی و اجتماعی
بی شک جامعه کارگری از تضاد موجود میان دو شکل از مالکیت: خصوصی و عمومی به سود خود منتفع است. نفع اجتماعی کارگران در مالکیت عمومی و اشتراکی بر اقتصاد است و نه مانند سرمایه داران در مالکیت خصوصی. بنابر این آنچه در این در آغاز یک تضاد اقتصادی میان کار و سرمایه و سپس یک تضاد اجتماعی میان کارگران و سرمایه داران می نماید در اصل میان دو جامعه و دوشکل از مالکیت است. در این تضاد است که جامعه کارگری بنابر منفعت خود جانب مالکیت اشتراکی برعلیه مالکیت خصوصی را می گیرد. پس اگر چنین است پس تضاد میان سرمایه داری و کارگری چه می شود؟ آیا سرمایه داری و کارگری باهم تضاد ندارند؟
در این رابطه باید دانست که اصل این تضاد باز می گردد به انسان کارگر و انسان رها شده از قید کار انسانی پس بدین مناسبت در بند بعدی
- ما در این نکته اگر بخوبی دقت کنیم متوجه خواهیم گردید اصل تضاد اجتماعی میان انسان ها باز می گردد به کارگری و رهایی از کارگری .. بنابر این آنچه در ظاهر تضاد میان کارگر و سرمایه دار می نماید مولود یک تضاد تنها نیست. یعنی اگر فقط این تضاد در شکل مالکیت بر اقتصاد محدود می شد، با حل این تضاد تنها مسئله هم حل بود اما آنجه سرمایه داری و کارگری خوانده می شود در عین حال و همزمان مولد تضاد میان کارگری و رهایی ازکار انسانی هم است. معقول است که ما وجه متضاد کارگری را در کارگری نکردن جستجو کنیم .و وجه متضاد مالکیت خصوصی بر اقتصاد را در مالکیت اشتراکی بر اقتصاد و تازه از مجموعه این تضادها در کارگری و مالکیت خصوصی است که سرمایه داری داری شکل می گیرد و نه فقط از یک تضاد مالکیت خصوصی.
- اما آنچه جامعه جهانی و اشتراکی خوانده می شود در یک مورد دیگر هم با جامعه های پیشین خود در تضاد است : در جامعه آتی این اقتصاد است که در خدمت جامعه بشری است و نه مانند امروز این جامعه انسانی که در چنگال اقتصادی تا سرحد خودبیگانی انسان گرفتار است. در این رابطه باید دانست همه اعم از کارگر و سرمایه دار گرفتار مکانیزم های اقتصادی و.. می باشیم نقطه مقابل این حالت اقتصادی است که در خدمت جامعه انسانی است. بدیهی می باشد در تضاد میان دو رابطه: جامعه اقتصادی یا اقتصاد اجتماعی، کارگران جانب دار اقتصاد اجتماعی هستند یعنی اقتصادی که در خدمت جامعه بشری است.
با آنچه گفته شد می توان متوجه شد یک مجموعه تضاد هایی مطرحند که در مجموعه آن کارگران منافع خود را تنها در تامین یک وجه آن تضاد ها می بینند:
- تضاد میان وحدانیت اجتماعی و کثرت اجتماعی
- تضاد میان مالکیت خصوصی و اشتراکی بر اقتصاد
- تضاد میان کارگری و رهایی از کار
- تضاد میان جامعه اقتصادی و اقتصاد اجتماعی
بنابر این در زندگانی اجتماعی کنونی بشر یک سری تضادهای اجتماعی مطرحند که نسبت به حل آن کارگران جهان بی جانب نیستند و نباید باشند.
براین پایه آنچه منافع کارگری خوانده می شود با منافع و مصالح جامعه جهانی و در تحقق جامعه جهانی آتی پیوند خورده است.
بنابر این از این جا اختلاف ما با سوسیالیستهای وطنی بیش از پیش روشن می گردد.
ما آنچه را که منافع کارگران ایران می خوانیم در واقع منافع و مصالح جامعه جهانی و تحقق چنین جامعه ایی است که گفتیم با حل جهانی یکسری از تضاد ها تامین می گردد.
و این تضاد ها همان گونه که مطرح شد محدود به تضاد میان دو شکل از مالکیت خصوصی و اشتراکی نیست که بطور مثال با دولتی کردن اقتصاد کشور تامین شود.
شکافی که هرباره کارگران را از غیر کارگران جدا می کند در واقع نه تنها دو فرماسیون اجتماعی از دو دوره تاریخی بل دو فرماسیون اجتماعی که یکی از آنها سنتز و جمع بست نهایی از کلیت فرآیند تکامل تاریخ بشری است.
از این منظر بدیهی است که برای تامین منافع کارگران همه کشورها به حرکت فرا خوانده می شوند و چرخ تکامل اجتماعی در همه کشور ها باید به حرکت در آید.
چنین انسان تاریخ ساز و دوران سازی نه تنها از چرخ تاریخ اجتماعی در ایران بل از چرخ تاریخ در کلیت قاره آسیا و در کلیه قاره و در تمام گلوبوس ذی نفع است. یعنی همه جهان باید دست بدست هم بدهند و با مشارکت هم تا یک جامعه واحد جهانی ساخته شود. و ساختمان چنین جامعه منوط و مشروط به تکامل و حرکت چرخ تاریخ در تمام کشور ها و در میان تمام ملل و.. می باشد و نه فقط در ایران. البته هم در ایران.
براین پایه آنچه منافع کارگری خوانده می شود با منافع و مصالح جامعه جهانی و در تحقق جامعه جهانی آتی پیوند خورده است.
بنابر این از این جا اختلاف ما با سوسیالیستهای وطنی بیش از پیش روشن می گردد.
ما آنچه را که منافع کارگران ایران می خوانیم در واقع منافع و مصالح جامعه جهانی و تحقق چنین جامعه ایی است که گفتیم با حل جهانی یکسری از تضاد ها تامین می گردد.
و این تضاد ها همان گونه که مطرح شد محدود به تضاد میان دو شکل از مالکیت خصوصی و اشتراکی نیست که بطور مثال با دولتی کردن اقتصاد کشور تامین شود.
شکافی که هرباره کارگران را از غیر کارگران جدا می کند در واقع نه تنها دو فرماسیون اجتماعی از دو دوره تاریخی بل دو فرماسیون اجتماعی که یکی از آنها سنتز و جمع بست نهایی از کلیت فرآیند تکامل تاریخ بشری است.
از این منظر بدیهی است که برای تامین منافع کارگران همه کشورها به حرکت فرا خوانده می شوند و چرخ تکامل اجتماعی در همه کشور ها باید به حرکت در آید.
چنین انسان تاریخ ساز و دوران سازی نه تنها از چرخ تاریخ اجتماعی در ایران بل از چرخ تاریخ در کلیت قاره آسیا و در کلیه قاره و در تمام گلوبوس ذی نفع است. یعنی همه جهان باید دست بدست هم بدهند و با مشارکت هم تا یک جامعه واحد جهانی ساخته شود. و ساختمان چنین جامعه منوط و مشروط به تکامل و حرکت چرخ تاریخ در تمام کشور ها و در میان تمام ملل و.. می باشد و نه فقط در ایران. البته هم در ایران.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر