نهاد ها اجتماعی با مفاهیم اخلاقی و دینی و فلسفی نه تنها قابل توضیح نمی باشند بل که قابل ارزش گذاری که خاصه این مفاهیم می باشند، نیستند. اخلاق و دین و اندیشه ایی که قصد ارزش گذاری ساختارها و نهاد های اجتماعی را دارند در عمل در پی مداخله در آنها می باشند و اخلاق و دین و اندیشه ایی که در پی مداخله ارزشی در ساختار و نهاد های اجتماعی هستند اخلاق و دین و اندیشه تمامیت خواه نام دارند.
تمامیت خواهی اخلاقی، فلسفی و دینی در واقع ماحصل عدم تفکیک حوزه های اجتماعی- اقتصادی و سیاسی خواه در سطح علمی و خواه در سطح عملی از حوزه های فلسفی، دینی و... است. اما باید توجه داشت این تمامیت تنها در جامه دینی آراسته نمی باشد بل که از سوی اندیشمندان و فلاسفه هم اعمال می گردد.
مقابله با این تمامیت خواهی بطورکلی سکولاریته نام دارد. سکولاریته در واقع بر دو نوع است:
- سکولاریته علمی
- سکولاریته عملی
سکولاریته علمی - سکولاریته علمی در سطح دانشگاه ها از سوی علوم انسانی و جامعه شناسی مطرح می باشد.
این سکولاریته خواهان جدایی دین، اخلاق و فلسفه از علم می باشد.
دانشمندان مخالف مداخله دین کاران، اندیشمندان و اخلاقیون در سطوح علمی می باشند.
این دستها معمولا از دسته نسخه نویسان، بیانیه نویسان و اندرز گویان و..... می باشند. یعنی روشهایی که با متدهای علمی و تجربی منافات دارند.
سکولاریته عملی - سکولاریته عملی مطالبه دست اندرکاران در حوزه های اقتصادی - اجتماعی و سیاسی است.
سکولاریته عملی محدود به سکولاریته سیاسی نیست. سکولاریته سیاسی همان جدایی دین از سیاست و دولت می باشد. سکولاریته عملی اما در کلیتش شامل تمامی حوزه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی میشود.
در کلیه این حوزه های عملی دست اندارکارن مخالف اقدامات مداخله جویانه و ارزش گذارانه ایدئولوژی ها و مکاتب می باشند.

اگر اشتباه نکنم این تمامیت خواهی که من در اینجا به آن اشاره نمودم، همان تمامیت خواهی است که بانی ساختن ایدئولوژی است.
پاسخ دادنحذفدر واقع فرق ایدئولوژی و مکتب در همین است. ایدئولوژی - با مبانی مختلف اخلاقی، دینی و فکری - یک حرکت تمامیت خواه است که سعی دارد کلیت هستی اجتماعی انسان - و حتی هستی علمی و فرهنگی - را در خود ببلعد. لاکن مکاتب ، سیستم های جامع و مانع در هر حوزه اقتصادی، سیاسی، فکری ، هنری و.. می باشند.
پاسخ دادنحذف