متن بیانیه حمایت ۵۴ استاد دانشگاه، روشنفکر و کنشگر سیاسی از بیانیه هفدهم موسوی
من مطمئنم کسی گمان آن نمیکرد که از یک پدیده انتخاباتی چنین حرکت عظیم اجتماعی پدید آید. این حرکت عظیم امروزی مورد صحبت من در اینجاست. درست بخاطر فقدان چنین گمانه زنی، و اینکه چنین حرکتی یک پدیده ناخوانده بوده و است، باید آنرا از موضع قبلی ایرانیان نسبت به انتخابات مولد آن جدا نگه داشت. علت طرح این مسأله بر میگردد به تلاش موسویان که تلاش دارند تا از این کانال رهبری موسوی را بر جبنش سبز حتمی کنند. به نظر من آقای موسوی حتّی در خواب هم تصور چنین حرکت اعتراضی را نمیکرد. مرور گذرا بر تاریخچه ایشان به اندازه کافی گواهی از آن دارد که آقای موسوی مشروطه خواهی هستند که مبنای حرکتشان نه جنبش ملی برای رسیدن به خواهشهای مشروطه طلبانه خود، بلکه طریقه تصدی پست و اقدام از بالا بوده است. ایشان به همین علت هم در پی آن بر آمدند از تصدی پست ریاست جمهوری به اهداف خویش نائل آیند. البته کسی که به جنبش اجتماعی میاندیشد و آنرا تنها راه تغییر صرف نظر از محتوای آن میداند الزاما نباید برای تحریم انتخابات باشد. جنبش اجتماعی وسیله است نه هدف. حتئ یک مشروطه خواه هم میتواند برای اهداف خود جنبش اجتماعی را دستمایه مقاصد خود کند. نحوه استفاده ابزاری از جنبش اجتماعی میتواند مطلق و یا همراه با دیگر روشها باشد.
در شرایطی که چنین جنبشی در آنجاست، عمده مباحث به خصوص امروز بیشتر حول محور اهداف جنبش است. همانگونه که مشروطه خواهی یک هدف است، جمهوری خواهی هم یک هدف میباشد. مسألهای که با دسته موسوی مطرح است اینست که مبنای حرکت این گروه را فرض این مسئله تشکیل میدهد که رژیم کنونی ایران یک جمهوری است. اینان جنبش نا خوانده کنونی را برای برگرداندن رژیم بر بستر اصلی خود که بزعم ایشان از آن دور شده میدانند. چنانچه این گفته اصل باشد و مبنای صحبت ما در اینجا قرار گیرد، دیگر مسائل دیگر فرع مسئله اند. از دیگر فرعیات مسأله بطور مثال موضوع بسیار رایج امروز یعنی جنبش مسالمت آمیز میباشد. با دستجاتی که آدمی بر سر اصل مطلب توافق دارد- که در مورد گروه موسوی چنین نیست- میشود بر سر طریقه مسالمت جویانه بودن جنبش جمهوری خواهانه صحبت کرد. اما چنین مباحثه با موسویان بیهوده است، چرا که پیش شرطهای اصلی چنین گفتگوئی از موجودیت برخوردار نیست.
بی تردید تاکید بر مسالمت آمیز بودن جنبش از سوی گروه موسوی جز لایتجزای همان اصولی اند که این گروه از آن حرکت میکنند. یعنی این روش مسالمت آمیز تجویزی این گروه در ارتباط تنگاتنگ با اهدافی دارد که اینها در پیش دارند. اگر اینها روش مسالمت آمیز را تجویز نکنند، پس چه گروهی باید آنرا تجویز کند. اینان حافظان این نظام اند و مبانی همیشگیشان بی تردید حفظ جمهوری اسلام از گزند اضمحلال و نابودی است. چنانکه گفته شد این آقایان در خواب هم نمیدیدند که روزی در راس یک جنبش اجتماعی قرار گیرند. حال که چنین شده با طمهنینه در پی بهره برداری از آن برای اهداف برگرداندن نظام به مسیر اصلی آن میباشند. این مطلب به نظر من حتی بر ۵۴ نفر از امضا کنندگان نامه تاییدیه بر بیانیه ۱۷ موسوی روشن است. حساب این دسته البته از موسوی و شرکا جداست. اینان بیشتر مفتون روش مسالمت آمیز اند تا اهداف آقای موسوی. این گروه ۵۴ مینویسند:
امضاء کنندگان اين متن – که خواهان دگرگونی ساختاری دموکراتيک، دفاع از حقوق تمامی شهروندان با هر ايمان، آرمان، ايدئولوژی، قوميت، و جنسيت، و ،به ويژه، جدائی دين از حکومت هستند – اين بيانيه را دارای پيشنهادات اساسیای می دانند که توافق گسترده بر سر آنها می تواند بر يکپارچگی و هماهنگی درونی جنبش مسالمت آميز مردم ايران اثری بسزا داشته باشد و اقتدارگرايان و خشونت ورزان حاکم را بيش از پيش در انزوا قرار دهد.
بی شک اینان خواهان دگرگونی ساختاری و دموکراتیک در نظام اجتماعی کشورند و حتی نمیتوان بر این گروه خرده گرفت که رسیدن به چنین اهداف والایی را در مقابل رژیم از طریق مسالمت آمیز پی میگیرند. اینکه رژیم در اثر اعتلای جنبش مسالمت آمیز سرنگون خواهد شد مسئله ما در اینجا نیست. ما برای ادامه بحث فرض میگیریم که چنین باشد. مسله مهم در اینجا،آنچه ما و گروه ۵۴ نفره- که مشترکند- میطلبیم نیست، بلکه مسئله مهم این است آیا این خواستهها از طریق آقای موسوی قابل پی گیری اند یا نه؟ در جواب این گروه مینویسند:
• بيانيه هفدهم بسيار بهنگام صادر شده و توانسته، دست کم برای مدتی، در بلوک قدرت شکاف ايجاد کند و پروژه ی خشونت ورزانه آنها را به تعويق اندازد.
• با اين بيانيه، موسوی ديگر بار، بر تعهد خود نسبت به مردم ايران و جنبش کثرت گرايانه آنان پای فشرده و از ادامه جنبش برای تغييرات دموکراتيک هواداری کرده است.
• موسوی در اين بيانيه، با پرهيز از طرح مباحث عام و تجريدی، يک پلاتفرم سياسی حد اقلی، با مطالبات مشخص از حکومت، ارائه کرده است.
• موسوی، درعين الويت قائل شدن برای جنبش کثرت گرايانه مردم ايران، نشان داده است که به منظور پيشبرد خواستههای همين جنبش آماده است با دستگاه حاکم مذاکره کند. اشاره غير مستقيم او به برکناری «قانونی» محمود احمدی نژاد از طريق رای مجلس را می توان نشانه همين گرايش دموکراتيک دانست
خانمان و آقایان عزیز،
شما که این زحمت را به خود داده اید و این نوشته را تهیه و امضا نموده اید. میتوان شماها را درک نمود. هراس شما در نوشتن یک بیانیه سیاسی از این است که مبادا چنین نوشته أی مبدل به جریده روشنفکری و بدون محتوی عملی و آکنده از تجریدات گردد. اما چناچه این درست است، آنگاه این هم درست است که درکهایتان از یک پلاتفرم سیاسی مغایرت دارند با اهداف سیاسی و جمهوری خو اهانه أی که شما دنبال میکنید. یک پلاتفرم سیاسی، چون یک پلاتفرم سیاسی است و بدور از تجریدات، آنگاه نباید الزاما آکنده از مطالبات مشروطه خوهانه و غیر عملی باشد. آنچه آقای موسوی در بیانیه ۱۷شان مطرح میکنند غیر منتظره نبود. این خواستهها قبلا هم از جانب جنبش رفرم دنباله گیری شد و در جمهوری اسلامی به نتیجه نرسید. این طرحی که آقای موسوی افکنده اند از اینرو نه تنها نو نیست بلکه در شرایط کنونی بسیأر عقب مانده است. اگر شماها تاکنون باخبر نبودید اجازه میخواهم بدینوسیله به اطلاع برسانم: رژیم کنونی ایران در خور اصلاح نیست. این رژیم باید برود و هر روز از عمر آن برای ایران یک فاجعه دیگر است. این اصل حتی در مورد جنبش اعتراضی فعلی هم صادق است. حتی این جنبش هم حال هر قدر هم عظیم باشد قادر به دمکراتیزه کردن این رژیم نیست. این رژیم باید برود حتی اگر هم شد و الزاما نباید چنین باشد به شکل غیر مسالمت آمیز. تاکید میکنم نمیشود از مسالمت و همچنین غیر مسالمت آمیز یک اصل و یا از آن یک دگم ساخت. به نظر من باید این مسئله را باز نهاد و بسته به شرایط اوضاع عمل نمود. اما آنچه که مسلم است ما از خشونت استقبال نمیکنیم و آنرا تجویز هم نمیکنینم. آنچه برای ما مهم است قدمهای عملی جهت رسیدن به آزادی و دمکراسی در ایران است که رژیم تا به دندان مسلح مانع آن است. قدمهای عملی در شرایط کنونی در پی موسوی افتادن نیست. این راه به جایی نمیبرد که هیچ بلکه حتی در آقای موسوی این امر را مشتبه میکند که تو گویی آنچه ایشان میخواهند یعنی تحکیم رژیم کلا عملی است:
پذيرش راهبرد «انتخابات آزاد» ، به مثابه پذيرفتنی ترين و کم هزينه ترين گزينه در راستای گذار به نظام دموکراتيک ، گويای افزايش نرمش فکری و گسترش ديدگاه سياسی مير حسين موسوی در فرايند رويدادهای اخير است. مهدی کروبی نيز ،از کارزار انتخابات رياست جمهوری به اين سو، نقشی انکارناپذير در بيان و گسترش خواستههای دموکراتيک داشته است و،به ويژه، با ايستادگی و شجاعت خود جنبش اعتراضی مردم ايران را تقويت کرده است.
ما با پشتيبانی از بن مايه اين بيانيه، که يک برنامه حد اقلی متناسب با مرحله ی کنونی است، بر اين باوريم که جنبش اجتماعی– سياسی مردم ايران، در آيندهای نه چندان دور، يک برنامه دموکراتيک فراگير در پيش خواهد
گرفت؛ برنامهای که محدوديتهای کنونی را درنورديده وحقوق شهروندی يکايک ملت ايران، از هر قوميت و جنسيت، را در بر خواهد داشت
اتفاقا درست در چنین شرایطی است که جنبش کنونی نیازمند یک برنامه عملی فراگیر است که محدودیتهای غیر عملی برنامه آقای موسوی را ندارد. و شما در عوض ارائه آن بسنده به تاییده نویسی از یک مشروطه چی میکنیند. سر آخر انتظار من از شما ها دست کم این است که هم صدور چنین برنامه عملی فراگیر را در آینده منوط به آن نکنید که آقای موسوی آنرا برایتان تهیه کنند. چرا که کاری که الان شماها میکنید این فکر را القأ میکند، که شماها در پی خلاقیتهای برنامه أی نیستید و این بهانههای که الان شماها میاورید نظیر عملی بودن پلاتفرم سیاسی و یا در راه بودن یک برنامه دموکراتیک فراگیر که محدودیتهای برنامه یی کنونی را نداشته باشد، جملگی گواهی از نازایی سیاسی شماها و دنباله ورزی تان از کور مشروط خواهی است که دچار تخیلات خویش است و شماها با تایید و تصدیق او نه موفق خو اهید شد او را دمکراتیزه کنید بلکه خودتان را کنستیتوتنالیزه خواهید کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر