۱۳۸۸ دی ۹, چهارشنبه
- کنسرت داریوش در ارمنستان و شعار مرگ بر دیکتاتور http://www.youtube.com/watch?v=pVpGAC-bMD8&feature=player_embedded# |
۱۳۸۸ دی ۷, دوشنبه
فاطمه رجبی: مشایی برای نظام ضرر است، هاشمی خطر است
فاطمه رجبی: مشایی برای نظام ضرر است، هاشمی خطر است/ مصاحبه
مریم هدیه لو: فاطمه رجبی دختر مرحوم حجت الاسلام علی رجبی به شهرت دوانی و همسر سخنگو و وزیر دولت نهم دکتر غلامحسین الهام است که از ابتدای دولت نهم با کتاب "احمدی نژاد معجزه هزاره سوم" نامش بر سر زبان ها افتاد و کتابش در یک ماه بیش از 20 هزار نسخه فروخت ،هر چند خود وی صراحتا معتقد است که با این کتاب و به واسطه اظهارات صریحش در حمایت از دکتر احمدی نژاد شناخته نشده است و از سال های بسیار دور به خاطر قلم زدن در نشریه "صبح" و کتاب های مختلفی که به واسطه اندیشه هایش به چاپ رسانده ،توسط خوانندگانش شناخته شده بود.
شما در میان صحبتهایتان از کتاب اصلاحطلبی صحبت کردید... مصداقهای اصلاحطلبی از نظر شما چیست؟
کتاب اصلاحطلبی را در سال 79 نوشتم علت آن هم بنیان فکنی های خاتمی در دوره حاکمیت بود. ابتدا علاقهمند شدم تا ببینم ریشه این ادعا - اصلاح طلبی - کجا بوده و آیا درونی است؟ در میان مطالعاتم به کتابی به نام موج سوم دموکراسی اثر ساموئل هانگتینتون، برخورد کردم. در آنجا مقولهای به نام ظهور اصلاحطلبی را به عنوان برنامه جابهجایی نظامهای غیرمطلوب از نظر آمریکا است.
اصولاً اصلاحطلبان برای جابهجایی و فروپاشی نظامهای غیرمطلوب از نظر این کشور ظاهر میشوند. این برنامه مراجعی مانند تغییر، جابهجایی، فروپاشی و غیره... دارد. اکثر بندهای این برنامه با برنامههای آقایان اصلاحطلب یکی بود و آقای خاتمی نیز آن را جرا کرد. اصلاحطلبی نمیتواند جز برنامهای آمریکایی برای فروپاشی ملتها و دولتهای غیرمطلوب باشد. با ایجاد مفهوم توسعه ، تغییرات بنیادین فکری و اعتقادی و از بین بردن فرهنگ بومی و رخ می دهد و سپس به مفهوم اصلاحطلبی میرسد. این مسئله انگیزهای برای نوشتن کتاب «اصلاحطلبی» من شد.
مصداقهای ذهنی شما از اصلاحطلبی چیست؟
اصلاحطلبی به بیبند و باری محدود نمیشود. بیبند و باری، اخلاق ستیزی و فرهنگسوزی علاوه بر دین ستیزی جزیی از اصلاحطلبی است و همه آن ها نیز جزیی از توسعه هستند. اصلاحطلبیای که خاتمی هم به اجرا گذاشت همین دستاوردها را داشت. البته این مطالب را آقای هاشمی با مفهوم «توسعه» در کشور وارد کرد. توسعه برنامهای برای بنیان فکنی فرهنگی در هر جامعه است. چون مسائل اقتصادی، سرمایهداری و وابستگی به غرب در هر جامعه انجام شود. به خاطر همین مسئله در دولت آقای هاشمی عدول از اصول و ارزشها آغاز میشود و در دوره خاتمی اوج میگیرد و این اخلاق ستیزی جزیی از اصلاح طلبی به صورت مبنایی وزیر بنایی است. اگر شما به صحبتها و تمام موضعگیریهای امام در دوران شاه نگاه کنید، ایشان شاه و دولت پهلوی را برای گسترش فساد و فحشا محکوم کرده و آن مسئله را یک جریان سیاسی برای خموده کردن نسل جوان میدانند تا بتوانند سیاستهای استعماری خودشان را پیاده کنند. ما همین مسئله را در دولت خاتمی و هاشمی میبینیم. قشر عظیمی از بانوان جوانان از ارکان حاکمان شدند و از دین و حکومت و سیاست کنارهگیری کرده و توجهی به کار حکومتها ندارند و نمیدانند دولت حاکم چه میکند؟ این مسئله در دوران اصلاحات شکل گرفت و این مسئله در جامعه ما روز به روز عمیق شد.
|
آیتالله جوادیآملی میزبان جمعی از فرماندهان و مسؤولان انتظامی استان قم بود تا در ایام سوگواری امام حسین(ع)، راهکارهایی را برای بالارفتن کیفی جلسات عزاداری ارائه دهد.البته این استاد حوزه علمیه قم در بخشی از سخنانش به رویکرد انحرافی حامیان میرحسین موسوی اشاره کرد و با اشاره به طرح شعار «استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی» اظهار داشت: اگر قرار بود جمهوری ایرانی این مملکت را به استقلال برساند زمان مصدق رسانده بود، تنها چیزی که ایران را سربلند و پیروز کرد، اسلام و حسین بنعلی(ع) است، قباله این مملکت حسین بن علی (ع) است. این استاد حوزه علمیه قم همچنین تاکید کرد: همه ما موظفیم که نظام اسلامی را که برابر با رهاوردهای انبیای الهی است، حفظ کنیم.آیتالله جوادیآملی ادامه داد: در جبهههای نبرد هم که بنده حضور داشتم در شبهای عملیات رزمندگان با یاحسین و کربلا ـ کربلا از این مملکت دفاع کردند نه با ایران ایران، البته ایران مرز پرگهر است، اینها خوب است اما چیزی که ما را پیروز کرد، اسلام و حسین بن علی (ع) است.شعار استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی که از سوی حامیان میرحسین موسوی در تجمعات اخیر سر داده میشد، مخالفت آشکار آنان با آرمانهای انقلاب اسلامی را به نمایش گذاشت بهگونهای که برخی از نزدیکان موسوی در تلاش بودند جمهوری ایرانی را همان جمهوری اسلامی معرفی کنند. با این حال اعتراض گسترده به این رویکرد حامیان موسوی موجب شد، اشخاصی چون حسین مرعشی، منتجب نیا، اعظم طالقانی و... نیز به این شعار انتقاد كنند هر چند که میرحسین موسوی خود در این باره هیچ اظهار نظری نكرد. سکوت میرحسین در قبال افرادی که خود را حامیان او میخواندند و شعار «جمهوری ایرانی» و «نه غزه، نه لبنان» سر میدادند، به اهانت این افراد به عکس حضرت امام خمینی (ره) منتهی شد.آیتالله جوادیآملی چندی پیش نیز در دیدار با تعدادی از دانشجویان دانشگاههای کشور، خطاب به آنها گفته بود: شما باید در اینباره به سخنان مقام معظم رهبری توجه کنید و گوشتان به حرفهای ایشان باشد و ببینید که ایشان چه میگویند. وی همچنین در این دیدار، در پاسخ به سوال یکی از دانشجویان حاضر در جلسه مبنی بر اینکه شائبه و شایعههایی مطرح شده مبنی بر اینکه حمایت وی از مقام معظم رهبری بعد از انتخابات نامحسوس شده است، گفته بود: شما اصلا به این حرفها توجه نکنید و اصلا اینطور نیست.این در حالی است که پس از کنارهگیری آیتالله جوادیآملی از امامت جمعه موقت شهر قم، برخی رسانهها درصدد برآمدند این اقدام را نشانه بروز اختلافات میان ایشان و شخصیتهای برجسته نظام عنوان کنند.رسانههای مخالف نظام در حالی کنارهگیری آیتالله جوادیآملی از منصب امامت جمعه موقت شهر قم را سیاسی عنوان میکردند که به گفته مدیر روابط عمومی شورای سیاستگذاری ائمه جمعه، علت کنارهگیری وی بحث مرجعیت بوده است که بر اساس عرف حوزههای علمیه و مدارس دینی، علما و فضلایی که قصد دارند با انتشار رساله، مرجعیت خود را اعلام کنند به عنوان ائمه جمعه دیگر به ایفای نقش نمیپردازند.این امر بدینخاطر است كه این افراد که با حکم ولی فقیه به عنوان امام جمعه منصوب میشوند پس از آنکه قصد دارند مرجعیت خود را اعلام کنند برای حفظ همترازی با دیگر مراجع و حفظ جایگاه مرجعیت، از سمت خود به عنوان امامت جمعه کنارهگیری میکنند. به این ترتیب است که در حال حاضر به غیر از ولی فقیه (که بر اساس وظایف دینی امامت جمعه مرکز حکومت اسلامی را بر عهده دارد) هیچ مرجع دیگری امامت جماعت شهری را برعهده ندارد.منبع:وطن امروز
۱۳۸۸ دی ۱, سهشنبه
پیرامون فوت آیت الله منتظری
شکی نیست سطح توقع سیاسی برخی از ما ایرانیها فراتر از این نیست نظام ولایت فقیه مستقر بماند و در صورت امکان در نظام موجود تغییراتی صورت پذیر گردد. و برای این تغییرات نظر به بافت نظام ولایت فقیه امکان به اندازه کافی وجود دارد این عده به خواستههای خود دست یابند. خواستههای این دسته از شیعیان ولایت فقیه بطور کلی به شرح ذیل است:
تعویض ولایت آیت الله علی خامنه أی با ولایت فرد دیگر
تغییر طریقه ولایت از فردی به شورایی
گذشته از خواست این گروه در یک نظر کلی تمای شیعههای ولایت در سه دسته خلاصه میشوند:
شیعههای علی خامنه أی
شیعههای ولایت فرد دیگر
پیروان ولایت شورایی
این سه دسته در واقع یه شاخه از شیعه بطور کلی و همان شاخه محدث نظام ولایت فقیه در ایران هستند که با نام آیت الله خمینی و منتظری همراه هستند. در یک نگاه جهانی اما شیعه از نظر مرجعیت به دو دسته تقسیم میشود:
مرجعیت مدنی
مرجعیت شرعی و درباری
چالش مردم سالاری در واقع با نظام مرجعیت شرعی و درباری است. در مورد مرجعیت مدنی مردم سالاری این چالش وجود ندارد چراکه این مرجعیت مرجعیت دینی است نه قدرت سیاسی، که در مورد مرجعیت شرعی صادق است. در این رابطه در مورد آقای منتظری باید گفت آن تضمین لازم وجود نداشت که ایشان مخالف نظام مرجعیت شرعی و درباری به ارث گرفته از گذشتهها بوده باشند، چرا که خود ایشان از بنیان گذران و احیا گران این نظام سیاسی کهن در سرزمین ما بوده اند، بگذریم از اینکه خود قربانی دامی گشتند، که خود بر علیه مردم گسترده بودند و همین هم موجب محبوبیتشان گشت و الا زمانی که ایشان با بهشتیها بشین و پاشو داشتند، مردم ایشان را با گربه نری مقایسه میکردند، که در مشایعت با روباه مکار علیه مردم دام میگسترد .
۱۳۸۸ آذر ۲۸, شنبه
ضد تاکتیک پاره کردن منظر کریه بنیانگذار جمهوری اسلامی
پاره کردن منظر کریه بنیانگذار جمهوری اسلامی، سردادن شعارهایی مبنی بر حذف جمهوری اسلامی و دیگر اعمال از این قبیل همه و همه از سوی مردمی است، که خواهان سرنگونی رژیم هستند، گذشته از آنکه در شکل مثبت خواهان چه رژیم هستند. این یک مساله ناروشنی نیست. بر همین منوال بر کسی پوشیده نیست که این گروه از مردم بخشی از جنبشی هستند، که هم اکنون در جریان است. بیشک این بخش از جنبش یک دست نیست. و نمیتوان این بخش را تماماً به لیبرالها و چپها مربوط دانست. اما از دیگر سؤ این یک حقیقت کتمان ناپذیری است: لیبرالها و چپها مخالف رژیم و خواهان استقرار حاکمیت مردمی و آزادی در ایران هستند. انتظار لیبرالها و چپها از جنبش جاری معمای پیچیده ی نیست که با اصطرلاب سیاسی گشوده شود. رژیم هم به خوبی از این انتظارت واقف است و میداند چرخش ایران بسوی آزادی و مردم سالاری همانا گامی بسوی لیبرالها و چپها است و پیروزی این احزاب را در بر خواهد داشت. انتظار لیبرالها و چپها از جنبش جاری همانا رادیکالیزه شدن آن بسوی آزادی و رژیم مردمی است. مساله در واقع رابطه لیبرالها و چپها و جنبش است. و برای رژیم هم همین رابطه مهم است. از یک سؤ لیبرالها و چپها در پیی آن هستند جنبش جاری ارتقای سطح بیابد و از مراحل پایینی و اصلاح طلبانه، انتخابتی، فردی،..به سطحهای بالا صعود کند، نظام کنونی بر افکنده شود و نظم مردم پیی افکنده شود، و از دیگر سؤ رژیم حاضر تلاشش را میکند مانع از این امر شود تا به استقرار خود چند صباحی دیگر نیز بیافزاید. در چارچوب همین تلاشها است، که رژیم بر این است با تاکتیک "پاره کردن عکس امام" صفوف جنبش را از هم جدا کند، تا جنبش را از خطر لیبرالها و چپها برهاند. تاکتیک او تاکتیک تفکیک است تا لیبرال و چپها را از مشارکت در جنبش جاری بر حذر دارد. به نظر من بهترین ضد تاکتیک از سوی لیبرالها و چپها سکوت است. نباید این مساله را دنبال کرد، موضوع ساخت، واکنش تند نشان داد و خود را با دست خود از صفوف جنبش طرد کرد.
بقولی "موش کور نقب خود را میزند"ما باید مطابق این شعار عمل کنیم سر خود را پایین اندازیم و کار خود را انجام دهیم، اعتنایی به این حرفها نداشته باشیم، که حرف مفت است.
۱۳۸۸ آذر ۲۳, دوشنبه
جدائی دین و سیاست یا جدائی دین و حکومت؟کدامیک؟
محور اختلافی دهریون و اسلام گرایان جدائی و یا ادغام دین و سیاست است . رابطه اسلام و حکومت شکل محدودتری از این رابطه است. گروهی از اسلام گرایان برغم جدائی خواهی اسلام از حکومت اما مخالف جدائی اسلام و سیاست هستند. این گروه در پی آن است از طریق سیاسی -حزبی در حکومت مشارکت کند، بی آنکه حق مالکیت از پیش نظام سیاسی مملکت را داشته باشد. البته این همان خواسته رفرم و تفکیک اسلام از سیاست نیست. اما مدامکه این قرائت دیگر از اسلام سیاسی از حق ملکیت حکومت دست بر میدارد، و خواهان مشارکت حزبی در حکومت است، گامی به جلوست.
مساله جدائی دین و سیاست بی علت نیست. سیاست یک امر اجتماعی و دین اما امری انسانی است. در سیاست مساله جمعیت، گروه، دسته و یا حزب مطرح است. مخاطب دین اما یک گروه یا قشر اجتماعی نیست. سیاست در پیی منافع دنیوی است. دین اما نقطه مخالف دنیا است.
از سوی دیگر حکومت سیاست در حال اجرا است. رابطه حکومت و سیاست و یا یک گروه سیاسی ساده است. حکومت صرف نظر از شکل آن تنها با آن سیاستی همخوانی دارد، که حکومت از آن سیاست و بر گرفته آن است. هر حزب همخوان حکومت، شایسته حکومت کردن است و در دموکراسی فرض بر این گذشته میشود، که هیچ مانع و رادعی بین حکومت و حزب سیاسی وجود ندارد. البته این شکل حکومت است که تعیین میکند، حکومت به طور مشارکتی اداره میشود یا فردی، گروهی... بر این اساس آن حزبی که در پیی حکومت اساسا دیگری است بلقوه از سوی هیچ حکومتی شایسته حکومت کردن نیست. و اینها معمولا به احزاب رادیکال معروفند. احزاب رادیکال سنخیتی با حکومت ندارند و در واقع اپوزیسیون حکومت هستند. مابقی احزاب یا در واقع همان حکومت هستند در شکل دیگر. معنا و مفهوم این مطلب این است، حزبی که دین و سیاست را از هم تفکیک نمیکند، بر پایه منطق فوق در حکومت هم در پیی جدائی دین و ساست نیست. حکومت او هم همان ادغام سیاست و دین خواهدبود
من میخواهم بدینسان به تناقضی اشاره کنم، که در بالا در دسته أی از اسلامگرایان به عنوان اسلامگرایی اما با گامی به سوی جلو اشاره کردم. هرچند این یک گام به جلو است، که این دسته از اسلام گرایان اسلام و حکومت را از هم تفکیک میکنند، اما این تناقض است که آنها در عین حال سیاست را عین اسلام، و اسلام را عین سیاست خود میشمرند. استدلالی دیگر از جانب این تناقض گویان وجود دارد. آنها متوصل به این ادله میشوند، که تفکیک اسلام و سیاست، منجر به تقلیل و انزوا اسلام در زندگی بشر میشود. آنها از خصوصی بودن امر دین، تقلیل اسلام بر محدود آئین و مناسک متوجه میشوند، در حالیکه بر فعالیتهای غیر سیاسی و خصوصی هیچ گونه محدودیتی نیست، که در سطح جامعه مطرح باشند..
۱۳۸۸ آذر ۱۶, دوشنبه
IRAN 7.DEZ. 16 AZAR 88 Daneshgaaheh !
1- http://www.youtube.com/watch?v=QNzQ7fgdU3w Teheran Uni
2- http://www.youtube.com/watch?v=gZKKMcpnjkI Amirkabir Uni
3- http://www.youtube.com/watch?v=6hE6e2GTJ0c Mashhad Uni
4- http://www.youtube.com/watch?v=muEU6ZmMKkc Sharif Teheran Uni
۱۳۸۸ آذر ۱۴, شنبه
Demokratie und Freiheit
Ohne Zweifel ist diese Epochenerscheinung eine freiheitlich-demokratische bürgerliche Entwicklungsepoche der Menschheit und richtet sich gegen die feudal-diktatorische Gesellschaft und Staat ihres Vorgängermodells. Ausgehend vom Feudalismus und Diktatur des Mittelalters ist verständlich die sozialen Forderungen, die Bürger-Liberalen sich damit identifizieren. Diese sozialen Forderungen aber einfältig zu absolutieren ist eben diktatorisch. Abgesehen davon ist es auch nicht realistisch und scheint viel weltfremd zu sein, zu denken, dass solche freie Entwicklung der Wirtschaft und Markt in einer aufgeteilten Welt frei möglich wäre. Ohne das ein Grund zu sein, den freien Markt einzuschränken, wo es die Welt die Möglichkeit anbietet, ihn staatlich nicht zu fördern, aber den freien Markt auch als einzige Grundlage der Freiheit und Demokratie zu machen, und das auch so, als ob wenn dieser freier Markt eingeschränkt wird, würde auch dadurch die Freiheit und Demokratie eingeengt, ist absolutistisch wie einfältig.
اشتراک در:
پستها (Atom)