۱۳۹۰ آبان ۵, پنجشنبه

ما دمکرات نیستیم. ما آزادی خواهیم - قسمت یازدهم


اجازه دهید در این مکان با هم به یک جمع بندی کوتاه پیرامون کمونیسم کارگری و اندیشه فرجام مرحله بورژوایی تکامل اجتماعی در کشور که کمونیسم کارگری برآن شالوده استوار است بپردازیم.

البته همان گونه که دوستان این مبحث را به دقت دنبال کرده اند مبنای داوری ما پیرامون راهی که کمونیسم کارگری به ما کارگران پیش نهاد می کند و بروی ما همه می گشاید محدود و محصور به مصاحبه ایی که رفیق فقید منصور حکمت در سال 93 با ارگان حزبی انترناسیونال داشته اند، میباشد

چنان که از این مصاحبه مستفاد می شود رفیق منصور حکمت فرجام مرحله بورژوایی مرحله تکامل اجتماعی در ایران - که به اختصار مرحله انقلاب موسوم بوده است - و در سنت کارگری از دیر باز رواج داشته است را به دو عامل مرتبط می سازند


  • در مجموع استراتژى هاى توسعه اقتصادى در کشورهایی که تا دیروز در آنها مرحله انقلاب بورژوایی جاری بود به بن بست رسيده است. و این تاریخ بر می گردد به دهه هفتاد میلادی و آغاز دهه هشتاد که با سقوط رژیم شاهنشاهی در ایران مصادف بوده است.
  • با پيدايش و بعد ورشکستگى مقوله دموکراسى خلق که در دوران توسعه نامبرده در جنبش کارگری ایران مطرح بوده دوران ور رفتن کارگر با مقوله دموکراسى بطور کلی ديگر رسما تمام ميشود و عصر تاریخی کارگری از تاریخ و انقلاب و تکامل اجتماعی در کشور آغاز می گردد.که همزمان با پیدایش و عروج کمونیسم کارگری درایران است .

این که در عصر توسعه که بن رسیده، کارگر چگونه با دمکراسی، توسعه، آزادی بورژوایی، یعنی در یک کلام با تمام مظاهر آشنا و غیر آشنای عصر بورژوایی تکامل اجتماعی کشور ورمی رفته است را ایشان به اختصار مطرح کرده اند و در این جا چون غرص یک جمعبندی مختصر است گوشه ایی از آن من باب تذکر خاطر نشان می سازم.

قبل از آن اجازه دهید یادآورم شوم این ور رفتن ها که رفیق حکمت به آن اشاره می کند در واقع همان سنت کارگری است که با نام دمکراسی خلقی در جنبش کارگری در ایران همگام بوده است و راه کمونیسم کارگری که در این جا مورد تحلیل و بررسی ماست در حقیقت مدعی آن است که در ادامه و به منرله آلترناتیو و اگر نگوییم میراث خوار اما بر هرحال راهی است که جایگزین راه گذشته در میان کارگران گشته است.

اشاره به این ارتباط مهم است چون براساس همین ارتباط است که کمونیسم کارگری پیوسته میکوشد نه تنها مرحله بورژوایی تکامل اجتماعی را به چالش بکشد بل که همچنین تمام مظاهر این دوران از جمله آن سنتی در میان کارگران که در این مرحله مطرح است. حال باز گردیم به این که این سنت در واقع چه ها بوده اند

  • منصور حکمت : دموکراسى نگرش بورژوا به امر آزادى است. منظورم ابدا اين نيست که تنها يک روايت از دموکراسى وجود دارد و تاريخا تنها بورژوازى دموکراسى خواسته و يا آن را تبيين کرده است. اتفاقا، بخصوص در طول زندگى دو نسل گذشته، دموکراسى در موارد زيادى خواست طبقات و اقشار فرودست بوده و توسط متفکران و جنبشهاى اين طبقات و اقشار به اشکال مختلف تفسير و تبيين شده. اما اين نه غير بورژوايى بودن اين مفهوم، بلکه برعکس سلطه ايدئولوژى و ترمينولوژى بورژوايى بر مبارزه براى آزادى و رهايى را نشان ميدهد. جامعه بورژوايى موفق شده مقوله دموکراسى را جاى آزادى و آزاديخواهى بنشاند و به اين اعتبار حد نهايى تعرض آزايخواهانه طبقات فرودست و شکل نهايى پيروزى آنها را از پيش تعريف کند. شما براى آزادى ميجنگيد و پس از "پيروزى"، پارلمان و "پلوراليسم" تحويل ميگيريد.
ایشان درست می فرمایند. به همه دوستان که با سنت کارگری در مرحله بورژوایی تکامل اجتماعی آشنانی دارند از پیش روشن است که در این سنت میان بورژوازی و جامعه بورژوایی و اقشار و طبقات درونی آن از یکسو و از سوی دیگر آنچه تاریخا بورژوایی است فرق نهاد می شده است. بر شالوه این افتراق بوده است که از پیش پذیرفته می شده است که در مرحله بورژوایی تاریخ تکامل اجتماعی انسان در ایران تمام مظاهر و نهضت های اجتماعی این دوران بورژوایی بی آن که الزاما از بورژوازی باشد. به عبارت دیگر در این مرحله از تاریخ و تکامل اجتماعی حتی نهضت کارگری هم حرکتی تاریخا بورژوایی است.

ما اگر این مورد آخر را که در ارتباط با ماهیت تاریخی حرکت کارگری در دوران بورژوایی تاریخ و تکامل اجتماعی کشور مطرح شده است در نظر داشته باشیم و آنرا در مقایسه قرار دهیم با حرکات و سکنات بورژوازی و جامعه بورژوایی در این دوران متوجه خواهیم شد در عصر بورژوایی تاریخ و تکامل اجتماعی چالشی آشکار و پنهان میان کارگران و بورژوازی در جریان است.

در این چالش کارگران برخلاف بورژوازی انتظارات، برداشت ها و توقعات کارگری خود را از این عصر بورژوایی دارند. این که بگوییم چون این عصر بورژوایی است پس همه چیز را باید به بورژوازی وانهاد و به قول حکمت دیگر با جوانبی مانند دمکراسی، رفاه عمومی و رفاه کارگران، حقوق کارگری، و غیره ور نرفت یعنی تسلیم شدن به بورژوازی یعنی پذیرفتن آنچه که منصور حکمت پذیرفته است که دمکراسی بورژوایی و دولت بورژوایی یعنی دمکراسی متعلق به بورژوازی و دولت متعلق به بورژوازی.


  • منصور حکمت : دموکراسى در اشکال و تبيين هاى مختلف تاکنونى آن مکانيسم مشروعيت مردمى بخشيدن به حکومت طبقاتى و ماهيتا مافوق مردمى بورژوازى بوده است.

  • منصور حکمت: براى خيلى ها اين تصوير آبستره و تئوريک از دموکراسى، با مشخصات زندگى طبقه متوسط کشورهاى اروپاى غربى و آمريکا و با عدم تعصب و تحمل فرهنگى بيشترى که بدلائل مختلف در اين کشورها وجود دارد، تلفيق ميشود و يک تصوير رويايى از دموکراسى را ميسازد. وقتى براى مثال يک روشنفکر ايرانى يا روسى و يا مصرى و غيره دموکراسى ميخواهد، اين تصوير را ميخواهد. اما اين عکس روى جعبه است. البته حتى اگر محتوى آن همان بود که تصوير ميشود، باز ما بعنوان کارگر و بعنوان مارکسيست به آن ايرادات اساسى داشتيم. ما منتقد ليبراليسم و روايت ليبرالى از آزادى هستيم. دموکراسى ليبرالى مسخ انديشه آزادى بشر است، فرمولى براى اتميزه کردن انسانها در برابر سرمايه در قلمرو سياسى و مشروعيت بخشيدن به ديکتاتورى مافوق مردمى طبقه سرمايه دار است. اين يک وجه اصلى بحث ما در مورد دموکراسى است که بايد بطور سيستماتيکى به درون جامعه برده شود.

  • اين حقيقت که اين يک التقاط است تا امروز در تبليغات رسمى بورژوازى در مورد ارکان و محسنات نظام سياسى حاکم در غرب مشکلى بوجود نياورده است. اما از نظر عملى به زعم بورژوازى هيچکدام اينها قرار نيست منشاء و ضامن آزادى مردم باشد. بلکه قرار است حکومت طبقاتى بورژوا، يعنى ديکتاتورى يک اقليت، را بنام مردم و بنام آزادى مشروعيت بدهد. اگر مردم بنا باشد ادعاهاى آزادى خواهانه هر يک از اين دو جزء را جدى بگيرند، آنوقت بورژوازى معنى واقعى اينها را با تحکم به آنها خاطر نشان خواهد کرد.

  • مادام که جامعه طبقاتى است، مادام که دولت و ايدئولوژى حاکم بورژوايى و ابزار سيادت طبقه بورژواست، مکاتب بورژوايى هر تعريفى از آزادى بدهند جزئى از مکانيسم و دم و دستگاه محدود کردن آزادى توده مردم کارکن در جامعه اند. نميتوان طبقه حاکمه داشت و آزادى سياسى واقعى هم داشت. جامعه طبقاتى نميتواند جامعه اى آزاد باشد.

  • حاکميت بورژوازى اساسا به اعمال خشونت و يا تهديد به اعمال خشونت عليه مردم متکى است. سرکوب، ارعاب و تحميق محور حکومت بورژوايى است. نيروى مسلح سرکوب، اعم از ارتش و پليس علنى يا نهادهاى سرکوب مخفى، دادگاهها و زندانها و کل سيستم محاکمه و مجازات، اينها کانالهاى اصلى اعمال قدرت و ضامن حفظ آن هستند. تصميمات سياسى اصلى در آرايش هاى محفلى و کانونى متنوع طبقه حاکمه، و از طريق نهادها و مراجع غير رسمى بورژوايى گرفته ميشود که شغل وکالت مجلس بخودى خود حتى جوازى براى خبر شدن وکيل مربوطه از فعل و انفعالات آنها، تا چه رسد به شرکت در آنها، نيست. مجلس حتى در بسيارى موارد ابزار اصلى خوراندن اين سياستهاى مصوب به مردم در نظام دموکراتيک هم نيست. اين اساسا کار رسانه ها و دستگاههاى تبليغاتى طبقه حاکم است.
ادامه دارد....

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر